مادر و مثلث ( حمیرا، مهستی، هایده )
مؤمن بود. سر وقت نماز می خواند و به کلاس
قرآن می رفت و از روزه و مراسم مذهبی باز نمی ماند. اما برخلاف نظر دیگران عاشق
موسیقی بود و غذای روحش می دانست. گویا هر روز برنامه « گلها» از رادیو پخش می شد
و او سعی می کرد بعد از ناهار زود ظرفها را بشوید و کارش را تمام کند و کنار رادیو
بنشیند و دکلمۀ شعر، صدای ویولن و ترنه های اصیل را بشنود. بچه که بودم، حرف های
او و خاله بزرگ را می شنیدم. مادرم تعریف می کرد که صدای گلپا روح نواز است و
ویولن یاحقی آدمی را به دنیایی دیگر می برد و صدای حمیرا جاودانی است و … خاله بزرگم
می گفت که صدای سیاوش ( محمّدرضا شجریان) و سیما بینا هم عالی است و بعد از نام
بردن خیلی از نوازنده ها و خواننده ها نمی توانستند اولین ها را انتخاب کنند. چون
به نظرشان همگی اول بودند. بعدها مثلث ( حمیرا، مهستی، هایده ) شدند موسیقی دلخواه
ایشان که به حق انتخابشان عالی بود.
در دنیای اینترنت« حمیرا» را که دیدم، چهره مادرم جلو چشمانم نمایان شد. او هنگام
آشپزی، ترانه های حمیرا را زیر لب زمزمه می کرد. « صبرم عطا کن»، «پشیمانم»، « با
دلم مهربان شو» و ترانه های دیگر.
حالا نیز برایم عجیب است، او که تا کلاس ششم درس خوانده بود، چگونه درمورد موسیقی
این همه آگاهی داشت که دستگاه شور وسه گاه و چهارگاه و پنج
گاه و غیره را می شناخت و می دانست خواننده
در چه حالاتی می خواند؟
*
به قول وزیر سلطان سلیمان« پیری پاشا » در
سریال محتشم یوز ایل:
اقتدار سندن واز کئچمه دن،
سن اقتداردان واز کئچ / یعنی وقتی
حس کردی که دیگر توان انجام کار برایت مشکل است و نمی توانی، خودت کنار بکش.
حمیرا نیز به موقع خود را بازنشسته کرد و آرام نشست. اما صدای سحرآمیز و نغمه
هایش، در زمزمه های مادرم و... باقی ماند.( آخ یادش به خیر، آخ یادش به خیر )
No comments:
Post a Comment