2017-05-26

رمضان در گذر زمان

در غربتستان امروز اولین روز از ماه مبارک رمضان است. اما در دیارمان ماه روزه از فردا شروع می شود. دوران کودکی ام را به خاطر می آورم. مادرم هر سال یه پیشواز رمضان می رفت . یعنی از آخرین روز از ماه شعبان ، روزه داری را شروع می کرد. ما بچه ها همراه با بزرگترها سحری خورده و روزه گله گنجشکی می گرفتیم. من دعای سحر را خیلی دوست داشتم. اما بعد از اذان و خواندن نماز صبح ، خواب از سرم می پرید. به زحمت خوابم می گرفت و هنوز چرتی نزده ، مادر بیدارم می کرد که وقت رفتن به مدرسه است.
ادامه متن در اینجا 
*
  Bir Gün



Her can bedenden ayrılır bir gün
هر روحی از بدن خراج می شود روزی

Her ağaç kuruyup devrilir bir gün
هر درختی خشک شده به زمین می افتد روزی

Her yolcu menzile kavuşur bir gün
هر مسافر به مقصد می رسد روزی

ادامه شعر در اینجا