2008-12-02

مولا علی

دو سال پیش دوستی از من پرسید که اگرکوپلن امام علی بیاورد وقت دارم که در دوختن اش به او کمک کنم ؟ با کمال میل قبول کردم. یکی دو ماه بعد دو تا کوپلن امام علی برایم آورد یکی مرد عرب زیباروئی بود و شمشیر دوسری را روی زانوانش قرار داده بود و دیگری مردی شکم برآمده و زره پوش و خشن که او نیز شمشیر دوسری روی زانویش قرارداده بود. فهمیدم یکی را بعنوان هدیه به من آورده است و من به اختیار خودم می توانم انتخاب کنم। تصاویر را خوب نگاه کردم. مولا علی که من می شناسم هیچ کدام ازاین تصاویر نبودند. شمشیر دوسر به قیافه زیبای مرد عرب نمی آمد. قیافه آن یکی بسیار خشمگین و غیر قابل تحمل بود. مولاعلی که من می شناسم نه این بود نه آن. پس هیچ کدام را نخواستم. از من خواست در دوختن این دو کمک اش کنم . با هم شروع به دوختن کردیم و من آسمان آبی بالای سر تصویر و لباسهایش را دوختم و چهره و زره و شمشیر را به دوستم سپردم. دوختن و بافتن و بریدن و نقاشی کردن اشتیاق و باور می طلبد. اگر یکی از اینها ناقص باشد، کار زیبا از آب درنمی آید. دوختن کوپلن ( تابلو شماره دوزی ) کاری بسیار ریز است وبه قول معروف ایینه ینه ن گور قازماق دیر ( به سختی کندن گور با سوزن است.) چشمان من نیز کم نور است و ممکن بود چشم و ابرو خوب از کار درنیاید و به خودش سپردم. آخر کار هم هر دو تابلو زیبا از آب درآمد و قاب گرفته شد.
می خواهم ساده بگویم مولا علی که من می شناسم کیست؟ مولا علی که من می شناسم، برای من بدون توجه به لباس و خنجر و وضع ظاهری اش سمبل تقوی وعدالت است. مولا علی که من می شناسم کسی است که در ذهنم برایش قیافه و چشم و ابرووخط و خال و حتی خنجری ترسیم نکرده ام. او مولائی است که وقتی صدایش می کنم و حاجتی می طلبم روا می دارد . فاطمه ای که من می شناسم نمونه ای از بهترین زنان است. حتی وقتی آنها را بدون سلام و صلوات صدا می کنم از من رنجیده خاطر نمی شوند. مادربزرگم وقتی بافت جوراب و شال یا حلوا و آش را شروع می کرد اول کار می گفت:« منیم الیم دئییل فاطمه نین الی دیر / دستهائی که شروع به کار کردند دستهای من نیستند دستهای فاطمه هستند.» وقتی علت این سخن اش را می پرسیدی جواب می داد:« با دستهای خانم فاطمه کارها درست از آب درمی آیند. » هنگام سخن از مولا علی و فاطمه خانم هم هزار سلام و صلوات نمی فرستاد عقیده داشت که این باور قلبی خودش است وخودش پاسخگوست. عقیده داشت که مذهب و چگونگی نزدیکی به خدا یک مسئله شخصی و خصوصی است و او مجبور نیست جوابگو باشد . من همانگونه که آموخته بودم، فکر می کردم ایشان لباس و ظاهری مثل همه مردم دارند. خلاصه بگویم مولا علی که من می شناسم پابرهنه راه نمی رفت. مولا علی که من می شناسم عبایش مثل آن سریال، ژنده و پاره پوره نیست. مولا علی که من می شناسم در قالب فلان وبلاک پشت به مخاطب و بی خیال پی کار خودش نمی رود.

**

برو ای گدای مسکین در خانه علی زن

که نگین پادشاهای دهد از کرم گدا را

زنده یاد شهریار

*

No comments: