2008-12-14

عید غدیرخم


آن زمانها که هنوز یک کمی به قرن بیستم مانده بود ، چند روز قبل از عید در خانه هائی که مرد خانه سید بود، برای مهمانان روز عید غدیر، شیرینی خانگی و محلی ( حه ولیات ، بالیخ چؤره یی ، اریدک و ... ) در خانه پخته می شد. گاهی وقتها که مادربزرگم حال و حوصله داشت حلوای خوشمزه می پخت. به این حلوا عبدالرضاخان حالواسی می گوئیم . گویا کسی که اسمش عبدالرضا خان بود این حلوا را خیلی دوست داشت به همین سبب این خوردنی خوشمزه هم به نام او معروف است. از آنجائیکه پدر من سید بود ما بچه ها هم سید شدیم . مادرم « جمعه سیدی » بود چون می گفتند که پدرش سید نیست بلکه فقط مادرش سید است و خودش از شب پنج شنبه تا عصر جمعه روز بعد سید به حساب می آید. چونکه تبار از پدربه فرزند می رسد نه از مادر. اما در مورد اولاد پیامبریک کمی ارفاق قائل شده و زنان را جمعه سیدی کردند. به نظرشان فرق سید با غیر سید در این است که روز قیامت سیدها در آتش جهنم نمی سوزند بلکه داخل توده یخ ، یخ می زنند. یادش به خیر و کامتان شیرین، عید غدیرتا دلتان بخواهد شیرینی می خوردیم. بعد از آمد و رفت مهمانها ، مادرم به هر کدام از ما سهمی از شیرینی ها می داد که زنگهای تفریح با دوستانمان بخوریم. روزگار خوشی بود.پدربزرگم از پولی که به عنوان پس انداز داشت یک مقداری برمی داشت و به ملائی که سید بود می داد و می گفت : سید مالی ( سهم سید) پول اضافه ام را دادم و پس اندازم را پاک کردم ...می گویند از مردی که ریش بسیار بلندی داشت، می پرسند : حاج آقا شما هنگام خواب ریش تان را زیر لحاف می برید یا روی لحاف ؟یک کمی فکر می کند و جواب می دهد : هیچ به این موضوع فکر نکرده بودم.هنگام شب مرد بیچاره ریش اش را زیر لحاف می برد و نمی تواند بخوابد، روی لحاف می برد باز خوابش نمی برد و تا صبح بد خواب می شود. صبح که برمی خیزد به میزبان گلایه می کند که فلانی خواب شیرین مرا با سوال بیخودی ات تلخ کردی . چرا نمی گذاری به حال و هوای خودم بخوابم و از زندگی لذت ببرم ؟..حالا اگر بخواهیم شمارش معکوس کنیم از امشب سه ماه و شش روز به عید نوروز مانده است. نمی دانم چرا گندمی را که اینجا می خرم و خیس می کنم می گندد و خیس نمی شود. برای همین هم چندی پیش سفارش کردم و برایم از ایران گندم فرستادند امتحان کردم و دیدم که خوب خیس می خورد و سبز هم می شود. سنبل آبی و صورتی که سالهای پیش یک گلدان کوچک داشتم ، امسال گلدان را پرکرده و فکر می کنم برای سال نو یک گلدان پر سنبل خواهم داشت . ماهی های سرخم هم از هم اکنون دارند خود را برای سال نو آماده می کنند. بقیه وسایل سفره هفت سین هم با یک چشم بر هم زدن آماده می شود.
گل همه رنگش خوبه ، هر عیدی برای خودش جایگاهی و خاطره ای دارد. مقایسه کردن و
نفی کردن یکی شور و شوق هیچ کدام را از دل کم نمی کند


عید غدیر خم مبارک
..
عزیزیم زولفو قارا / عزیزم زلفش سیاه
آغ اوزده زولفو قارا / رویش سفید زلفش سیاه
هر کیم منه ظلم ائتسه / هر کسی ستم کند
تاپشیررام ذولفقارا/ می سپارمش به ذوالفقار
..
ووردو منه یار یارا / یار زخمی به من زد
باغریم ائتدی یار یارا / دل مرا زخمی کرد
تاپشیردیم ظالیم یاری / یار ظالم را سپردم
من قولسوز علمدارا / به آن علمدار بدون بازو
...

1 comment:

Anonymous said...

من هم دلم هوس اردک کرده حسابی. اما گندمهای اینجا بیشتر به این خاطر جوانه نمیزنه که اغلب اشعه دیده هستن!