Showing posts with label انتخابات. Show all posts
Showing posts with label انتخابات. Show all posts

2009-09-27

انتخابات آلمان

دیروز برای خرید به مرکز شهر رفتم. آخرین روز تبلیغات انتخاباتی بود. بادکنکهای زرد و سرخ و سبز دست بچه ها می درخشیدند. روی هر کدام اسم یکی از احزاب را نوشته بودند. تازه از د ام بیرون آمده بودم که دختر خانم جوان بلوندی جلویم را گرفت و همراه با یک برگ کوچک تبلیغاتی یک خودکار فشاری به من هدیه داد. روی خودکار فشاری نوشته بود ( Die Linke - Zeit für Veränderungen)چند قدمی که جلو رفتم آقا پسری همراه با یک برگه کوچک یک بسته کوچک مربای توت فرنگی داد و گفت :« صبح فردایتان را با مربای خوشمزه توت فرنگی شروع کنید و سپس برای رای دادن به کاندیدای محبوبتان پای صندوق های رای بروید.» ( SPD - bitte wählen gehen)چند قدمی آن طرفتر خانمی بازهمراه با برگه تبلیغاتی کوچک بیسکویتی داد و با مهربانی فراوان گفت :« فردا را فراموش نکیند. » (FDP)مهمترین دوئل انتخابات بین آنجلا مرکل از حزب دمکرات مسیحی آلمان ( CDU ) صدراعظم آلمان و فرانک اشتاین مایر از حزب سوسیال دموکرات آلمان ( SPD) وزیر امورخارجه برگزار شد.امروز یکشنبه 27 سپتامبر 2009 انتخابات از ساعت هشت صبح شروع شده و ساعت 18 خاتمه خواهد یافت.
*

2009-05-31

انتخابات و حقوق زنان

چند روزی به 22 خرداد و رای گیری و انتخابات مانده است. از دوستان می شنوم که با علاقه فراوان کاندیدای خود را معرفی و نسبت به کارشان امیدوارند. یکی هم عقیده دارد که بین بد و بدتر ، باید بد را انتخاب کرد. آقا ملا هیچ علاقه ای به شرکت در انتخابات از خود نشان نمی دهد. کاندیداها در مورد برنامه کاری شان سخنها می گویند و وعده ها می دهند. در میان بیانیه های انتخاباتی ، مهدی کروبی وعده های شیرینی می دهد . آدمی با خواندنش خود را در رویائی عمیق غوطه ور می بیند. درهنگامه تبلیغات ، با صرف هزینه های قابل توجه کاندیداها و در سخنرانی های تبلیغاتی ، زنان القابی چون توانمند و شایسته به خود می گیرند و حضرات لباس فاخر وزارت و معاونت و مشاورت و غیره برازنده قامت آنها می بینند. وعده حق و حقوق برای زنان خانه دار نیز می دهند. رقابت تنگاتنگ موجب شده که حضرات شیرین سخن ، وزارت و معاونت و مشاورت را برازنده قامت زنان بدانند و حتی وعده حقوق به زنان خانه دار بدهند. حقوقی را که دولت اجنبی آلمان سالهای سال است که به زنان می دهد تا بدون دغدغه نان شب ، بچه هایشان را بزرگ کنند. آقای کروبی اگر باور می کنید که زنان توانمند و شایسته در ایران فراوان است ، چرا یک نفر زن به عنوان کاندید ریاست جمهوری ، پا به عرصه رقابت نگذاشته است؟*این ترانه را به حضور کاندیداهای محترم که سرشان بسیار شلوغ است تقدیم می کنم . فکر می کنم با این همه دغدغه یک کمی تفکر نیز بد نباشد.
*
آخدی ائلین یاشی ، چای اولدو گئتدی
نه به ی قالدی نه پاشا ، نه نوکر نه ده آقا
هامی سی بیربیرینه تای اولدو گئتدی
*
ای حضرات بیائید به شما عرض کنم
اشک چشم ملت ریخت و رودخانه ای شد و رفت
نه خان ، نه پاشا ، نه نوکر و نه آقا
همه مثل هم ( فقط با یک کفن) از دنیا رفتند
*
خدمت شما عرض کنم که من عضو هیچ حزب و گروه و سازمان سیاسی نیستم . چون از علم سیاست بهره ای ندارم. آنچه که از دستم برمی آمد تدریس « بابا آب داد . ماما نان داد » بود و اکنون وبلاک نویسی هستم که حرف دلم را می نویسم به این امید که بخوانید و بدانید که خواستارداشتن حقوق مساوی با مردان هستم. بدون شرط و شروط.
*
این آقا گفته است اگر به زنان حق طلاق بدهیم همه مردها مجرد می مانند. به قول مادربزرگم گئدن قوناغین تیز گئتمه یی یاخجی دی ( مهمانی که قرار است برود زود رفتن اش بهتر است ) ماندن باید به خواست دل و از ته دل باشد ، نه به زور بازو و از روی لاعلاجی. بگذارید برود تا هم مرد و هم زن به زندگی آرام خود برسند. آقا جان اگر دلتان خیلی برایش می سوزد حق مساوی اش را بدهید. تامین مالی و جانی و اجتماعی بدهید تا زندگی کند. بگذارید مردها بدانند که شوهر باید شریک زندگی باشد ، نه زندان بان خانوادگی .
*

2008-03-16

انتخابات و محمّد خاتمی

آن زمانها که غربت نشین نشده بودم، در انتخابات شرکت می کردم . همیشه هم به زنان رای می دادم . با خودم می گفتم هر چه باشند زن هستند و اورگی یانانین اوره گی یاناندان خبری اولار ( درد دلسوخته را سوخته بهتر داند .) بعد دیدم که رای من هیچ تاثیری در تصمیم گیری و تصویب قانون ندارد، دلسرد شدم و پشت دستم را داغ کردم که دیگر پای صندوق رای نروم. آخر مرا چه کار با سیاست و سیاستمداری . در این عالم مگر من و امثال من عددی هستیم که اظهار نظرمان نیز عددی به حساب بیاید ؟
مدتی گذشت و زمان انتخابات رئیس جمهوری رسید. سر قرارم با خودم بودم که میهمانانمان گفتند بابا جان ناطق نوری رئیس جمهوری شده وچیخیب اوتوروب ( کار تمام است .)
گفتم:« من شنیده ام که نظر دانشگاه و دانشجویان، رای به محمد خاتمی است. »
گفتند:«شنیدن کی بود مانند دیدن!»
دیدن ناطق نوری به عنوان رئیس جمهوری، هیچ خوشم نیامد. بالاخره همراه با دوستان پای صندوقهای رای در مسجد طوبی رفتیم. مسجد مملو از جمعیت رای دهنده بود. هیچ کسی هم رای خود را مخفی نمی نوشت. همه دو کلمه محمد خاتمی می نوشتند و داخل صندوق می انداختند. ما هم محمد خاتمی نوشتیم و داخل صندوق انداختیم و به خانه برگشتیم. حالا هر قدر هم تقلب کنند باز نمی توانند آرا محمد خاتمی را از بین ببرند.
این آخرین رای من بود. بعد غربت نشین شدم و بعدش به هزار و یک درد بی نام و با نام مبتلا شدم . بعد هیچ برایم مهم نبود دنیا چگونه بگذرد و ورق برنده دست که باشد . بعد هم گوئی از خواب چندین ساله بیدار شده ام . شروع کردم به جبران اوقات تلف شده . حالا پای من لنگ است و منزل بس دراز.
داشتم وبگردی می کردم ، دیدم که
مینوصابری عزیز وبلاک شهری پستی نوشته و اعلام کرده که به اصلاح طلبان رای خواهد داد. تا به سایت اصلاح طلبان کلیک کردم عکس زنان کاندیدا را دیدم و شیطان جنی توی جلدم رفت و گفت: کاش تو هم بتوانی به این زنان رای بدهی . اما باز با خودم فکر کردم که اگر اینها نیزدر مقابل خواسته هایم مثل مادربزرگها بگویند : استغفرالله! این حرفهای عجیب و غریب چیه که می زنی ؟ زنی گفتند، مردی گفتند، بنشین سر جایت و نان و ماستت را بخور و حرف زیادی نزن. آدمی باید کم حرف بزند تا سرش سلامت باشد. از قدیم گفته اند باشا دئدیلر کئفین نئجه دی ؟ دئدی دیلیم دیلیم اولموش دیلیم قویسا یاخجی دی ( از سر پرسیدند حالت چطور است ؟ گفت اگر این زبان قاچ شده ام بگذارد خوب است
یا مثل مادرشوهرها بگویند : آخی جانیم دیل قانمازی اوقدیر وور کی گؤزونون گیله سی سیزسین ( آخ جانم زبان نفهم را آتقدر بزن که مردمک چشمش بریزد.
یا مثل خواهر شوهرها بگویند:« چی گفتی ؟ صبر کن آقا داداش بیاید.»
یا مثل خانم پلیس قوی هیکل باتوم به دست بگیرد و توی سر و کله بکوید.
ما که مردان مرد سالار زیاد داریم. اگر این زنان کاندیدا نیز مثل مادربزرگها و مادرشوهرها و خواهر شوهر ها و خانم پلیس ها زنان مرد سالار باشند ، تکلیف مان چیست ؟کاش مینوخانم زودتر خبرم می کرد تا بوسیله او خواسته هایم را به گوش زنان کاندیدا می رساندم اول نظر آنها را می پرسیدم و سپس پای صندوق می رفتم.
*