2007-12-17

زن

اورقیه آنا بعد از دیدن فیلم مشهدی عباد گاهی این چنین می خواند
مشهدی عباد دود ائله دی / مشهدی عباد توفان به پا کرد
اوغلان قیزا گؤز ائله دی / پسر به دختر چشمک زد
اوغلاندا تقصیر یوخویدو / پسر تقصیری نداشت
هر نه ائله دی قیز ائله دی / هر گناهی که کرد دختر کرد
*
بعد می گفت : خوب اول پسر چشمک زد ، اول پسر دل دختر را برد ، پس چرا همه گناهها بر گردن دختر افتاد ؟
سپس به خودش جواب می داد : اگر دختر رویش را قشنگ می گرفت و پسر نمی توانست چشم و ابروی او را ببیند ، اگر دختر به پسر نگاه نمی کرد و طنازی نمی کرد ، پسر هم به او چشمک نمی زد و فساد عالم را نمی گرفت .
سرانجام خودش را قانع می کرد و می گفت : اورقیه تو زنی و زن ناقص العقل است و هیچ نمی داند. بنشین سر جایت و زیاد حرف نزن . می گویم کاش آدم می توانست خودش شکمش را بشکافد و دنده هایش را بشمارد . آن وقت معلوم می شود که دنده هایش کم یا زیاد است . اصلن فرض کنیم که دنده های من کمتر از دنده های مرد است این چه ربطی به عقل و هوشم دارد؟
*
شیر وقتی حمله می کند که گرسنه است . به زبان بسته ای حمله می کند و فوری می کشد و می خورد و برمی خیزد . حیوانات دیگر باقی شکار او را می خورند . در واقع شیر هم خود می خورد و هم سفره ای جلو باقی حیوانات پهن می کند .
انسان وقتی حمله می کند ، لبهای فرخی یزدی را با نخ و سوزن می دوزد . پوست تن نسیمی را زنده زنده می کند و فتوی بر مردار بودن خون او می دهد . زمین را می کند و زنی را تا شکم داخل چاله فرو می کند و آن گاه سنگریزه جمع می کند و با دوستانش دور هم جمع شده به سوی چال شده آن قدر سنگ پرتاب می کند تا بمیرد .
*
دوست پاکستانی من صالیحا می گوید : دین اسلام قانون سنگسار ندارد و این قانون را عمرابن خطاب برای مردم کشورش وضع کرد . این قانون بسیارقدیمی و فراموش شده است و ربطی به اسلام ندارد . می گویم : در قرآن کریم نوشته شده است و می گوید: اشتباه می کنی . اگر راست می گوئی نشانی سوره و آیه را بده تا من هم بخوانم . نشانی سوره و آیه فوق را پیدا نکردم . کسی می داند در کدام آیه قرآن کریم دستور سنگسار نوشته شده است ؟ لطفن برای من بنویسد خیلی کنجکاو به خواندنش هستم .
*
این شعررا در وبلاک
گیلانک
خواندم .
زن
پروارت نمودم با شیره جانم
مانده هنوز زخمها به پستانم
..
عاشق بودم تا مرز پرستیدنت
کنیزی بودم و زرخریدت
گوارا بودم ، وقت تشنگی ات
..
آه ، درد و همچنان درد
درد زایمان هزار باره
و
هزار ساله
..
درد هزاران سنگ کوفته بر فرقم
نیست آیا مرهمی بر این دردم ؟
..
تو نیز نگشتی مرحمی و نکرده ای مهری
لیک انسان باش و ابا کن ز پرتاب هر سنگی
..
شاعر نیستم و هیچگاه هم شعری نسرودم ، تنها کلماتی در نهان خانه دل دارم که بازگویشان می کنم .
*
من نیز شاعر نیستم و به حال و هوای خودم این شعر گیلانک را به ترکی آذربایجانی ترجمه کردم و کلماتی اضافه و کم کردم .
آرواد
بسله دیم سنی من جانیم یاغیلا
قالیبدیر دؤشومده هله ده یارا
..
سئویردیم آللاها قدر من سنی
بیر قولویدوم ، قولاقلاری سیرغالی
سوسوزلوق چاغیندا ، سرین ، ایچمه لی
..
وای
آغری ، گئنه ده آغری
بیر اوزون آغری
دوغمانین آغری سی
اؤلوم آغریسی
مین لرجه آغری
مین ایللیک آغری
..
مین لرجه باشیما ووردوغون داشلار
سؤزجوکلر آراسی ، سؤز آراسیندا
« اوتور یئرینه ، کس
قیزسان ، آروادسان »
نییه کی ؟
« بیر یاریم عاغیل اینسان سان »
..
نییه قالماییبدیر سنده شفقت
نه دن ائیله میرسن آزجا مرحمت
یول یولداشینام من ، جان سیرداشینام
بؤیوک آنان ، آنان ،
قیزین ، باجی نام
آتما منه ساری آغیر داشلاری
*

No comments: