راهبۀ بدلی
شبی کسل کننده بود. تلویزیون را باز کرده و گشتی در کانال های تلویزیون زدم. برنامه
های ترکیه سریال های تکراری با زنانی که می گریند، خیانت و زورگوئی و دروغ و قتل و
حسادت. انگار که زنان و مردان در این روزگار، بجز پنهان کاری و دروغ و خیانت به
همسرشان کاری دیگر ندارند. الجزیره، اخبار جنگ دارد و از مرگ و قتل و گرسنگی می
گوید. سری به کانال های آلمانی می زنم. فیلم های آنچنانی، یا ترسناک است، یا روزی
که زمین یخ بزند، روزی که زکمین زیر آب برود، روزی که هیولا بر زمین مسلط شود و یا
تماشای این فیلم برای افراد کمتر از شانزده سال ممنوع. از همین اخطارش معلوم می
شود که فیلم یا ترسناک است یا مبتذل. سرانجام به فیلم تکراری راهبه بدلی می رسم.
فیلم را چندین بار دیده ام. اما به نظرم نسبت به بقیه فیلمها ارزش دوباره دیدن را
دارد. تماشا هم نکنم حداقل تلویزوین باز است و سکوت اتاقم را می شکند. بازی ووپی
گلدبرگ را هم دوست دارم. خاتون سیاه پوستِ نه زیاد زیباروی اما بامزه و دوست
داشتنی با بازی قشنگش. فیلم روح اش نیز دیدنی است.
خلاصۀ داستان از این قرار است که: دلوریس ( ووپی گلدبرگ ) خوانندۀ کلوب شبانه و معشوقۀ وینس ( هاروی کایتل ) صاحب کلوب است. او بر حسب اتّفاق شاهد قتل می شود و معشوقه اش به دو مامورش امر می کند که دلوریس را بکشند. اما او از کلوب می گریزد و خود را به ادارۀ پلیس می رساند. پلیس ادی ( بیل نان ) برای نجات جان دلئوریس او را به صومعه ای می برد تا زمان تشکیل دادگاه و شهادت او بر قتل، آنجا به صورت مخفی زندگی و از دست قاتل در امان باشد. او که در کلوب و کازینو کار کرده، زندگی جدید برایش مشکل می شود. رئیس صومعه خواهر اوبرین ( مارگرت اسمیت ) که خواهری سخت گیر و پای بند اصول صومعه است، نام او را به خواهر مری کلارنس، تغییر می دهد و از او می خواهد تا هویتش را فاش نکند. دلوریس در این صومعه با وجود مشکلات زندگی جدید، با راهبه های دیگر انس می گیرد و در سبک موسیقی صومعه تغییراتی می دهد و موجب علاقمندی مردم برای رفتن به صومعه می شود. این اقدامات و علاقه راهبه ها به او سبب حسادت خواهر اوبرین می شود. در این میان قاتل به مخفی گاه او پی می برد و او را از صومعه می ربایند. اما خواهر اوبرین به همراه بقیۀ راهبه ها، به کلوب رفته و دلوریس را نجات می دهند و وینس و دو همراهش دستگیر می شوند.
سرانجام دلوریس و بقیه راهبه ها در حضور پاپ، کنسرت اجرا می کنند. منسرتی موفق و نشاط آور.
خلاصۀ داستان از این قرار است که: دلوریس ( ووپی گلدبرگ ) خوانندۀ کلوب شبانه و معشوقۀ وینس ( هاروی کایتل ) صاحب کلوب است. او بر حسب اتّفاق شاهد قتل می شود و معشوقه اش به دو مامورش امر می کند که دلوریس را بکشند. اما او از کلوب می گریزد و خود را به ادارۀ پلیس می رساند. پلیس ادی ( بیل نان ) برای نجات جان دلئوریس او را به صومعه ای می برد تا زمان تشکیل دادگاه و شهادت او بر قتل، آنجا به صورت مخفی زندگی و از دست قاتل در امان باشد. او که در کلوب و کازینو کار کرده، زندگی جدید برایش مشکل می شود. رئیس صومعه خواهر اوبرین ( مارگرت اسمیت ) که خواهری سخت گیر و پای بند اصول صومعه است، نام او را به خواهر مری کلارنس، تغییر می دهد و از او می خواهد تا هویتش را فاش نکند. دلوریس در این صومعه با وجود مشکلات زندگی جدید، با راهبه های دیگر انس می گیرد و در سبک موسیقی صومعه تغییراتی می دهد و موجب علاقمندی مردم برای رفتن به صومعه می شود. این اقدامات و علاقه راهبه ها به او سبب حسادت خواهر اوبرین می شود. در این میان قاتل به مخفی گاه او پی می برد و او را از صومعه می ربایند. اما خواهر اوبرین به همراه بقیۀ راهبه ها، به کلوب رفته و دلوریس را نجات می دهند و وینس و دو همراهش دستگیر می شوند.
سرانجام دلوریس و بقیه راهبه ها در حضور پاپ، کنسرت اجرا می کنند. منسرتی موفق و نشاط آور.
No comments:
Post a Comment