2009-02-25

ماهی سرخ و زرد من



آن قدیمها که بچه بودیم ، اسفند ماه برایمان عطر کفش نو ، چادر گلی عیدی ، پیراهن نو ، طعم شیرینی های خانگی خاله تامارا ، بوی نان و پاپان گرم مادربزرگ و رنگ سرخ و زرد ماهی های سفره هفت سین را داشت. اسفند ماه که می شد ، ماهی فروشان ، جلو مغازه های دیکباشی به صف می ایستادند . هر کدام ظرف پلاستیکی بزرگ و تور ماهی گیری و تعداد بی شماری ماهی برای فروش داشتند. داداش بزرگ و پسرخاله بزرگ مامور خرید ماهی بودند. هر کدام دو تا می خریدند و به خانه می آوردند. مادر و خاله تنگ کوچک سفره هفت سین را می شستند و پر آبش می کردند و ماهی ها را داخل تنگ می انداختند. ما فکر می کردیم عمر ماهی های قرمز همین یکی دو ماه اسفند و فروردین است و بعد از آن پیر می شوند و می میرند. فکر می کردیم ماهی غذایش را از آب می گیرد و می خورد . اما داخل تنگ که غذا نبود. پسرخاله بزرگ می گفت : داخل آب خیلی خوردنی هست ما به چشم نمی بینیم . مادرمان هر دو روز یک بار آب ماهی ها را با ماهی شان داخل ظرف پلاستیکی می ریخت و بعد تنگ را با آب و پودر شستشو خوب می شست و دوباره پر از آب می کرد و سپس با دستهایش ماهی را می گرفت و دوباره داخل تنگ می گذاشت. اگر ماهی تا اردیبهشت ماه زنده می ماند داخل حوض رهایشان می کرد. طفلکی ها گاهی طعمه گربه و کلاغ می شدند و گاهی هم می مردند و ما فکر می کردیم عمرشان تمام شده است. خانه دختر همسایه مان کوچک بود و آنها حوض نداشتند. سیزده بدر که می شد ، ماهی را به « چای قیراغی » می بردند و داخل رودخانه رها می کردند. بزرگ که شدم دلم نمی خواست ماهی قرمز بخرم . دوست نداشتم یک روز صبح از خواب بلند شوم و ماهی را روی آب شناور و مرده ببینم. چند سالیست که بعد از عید ماهی هایم رابه رودخانه می برم و رهایشان می کنم و دور شدن و محو شدنشان را در انبوه آب روان تماشا می کنم . به خیال خودم رفتند تا آزاد و رها زندگی کنند . صالیحا گفت : رودخانه جای مناسبی برای ماهیهای قرمز نیست . چون طعمه ماهی های بزرگ می شوند. اورزولا گفت : ماهی قرمز ماهی رودخانه ای نیست ونباید در رودخانه رهایش کنی .مانده بودم که پس جای این جانور خوشگل کجاست؟ چه کار کنم که سالها با من بماند؟ باید راهی پیدا کنم. دو تا ماهی خریده بودم و داخل تنگ آب به این طرف و آن طرف می رفتند و شنا می کردند .روزی از روزها داشتم اینجا و آنجا و هرجا و آشیل می گشتم ودر مورد ماهی ها می خواندم که با خودم گفتم: برکه ای مصنوعی بسازم و بالاخره دل به دریا زدم و قبل از هرچیز ، برکه ای مصنوعی ساختم و کف برکه را با شن و ماسه ، سنگفرش کردم و دو بوته گیاه آبی در دو گوشه اش کاشتم و از آب پرش کردم. بعد از دو روز به مغازه ماهی فروشی رفتم و شش تا گلد فیش خوشگل سرخ و زرد و نارنجی و سفید و سیاه و دو رنگ خریدم وهمراه با ماهیهای تنگم ، داخل برکه مصنوعی رهایشان کردم. برکه مصنوعی به اندازه کافی بزرگ و جادارو چهارگوش است. ماهی هایم که هنگام خرید ریزه میزه بودند حالا خوب رشد کرده اند.

اما در مورد ماهی هایم

ظرف ماهی ها را داخل اتاقی که نور خورشید به اندازه کافی می تابد، قرار داده ام . اما نور آفتاب بطور مستقیم به ظرف نمی تابد.برای تعویض آب ماهی ها از آب یخچال و یا آب گرم استفاده نمی کنم.ظرف ماهی هایم نزدیک وسایل حرارتی مثل شوفاژ یا اجاق گاز و فر و دستگاه تلویزیون و ضبط و غیره نیست.دمای اتاق همیشه متوسط است یعنی نه زیاد گرم و نه زیاد سرد است.هر سه روز یک بار یک چهارم آب برکه را عوض می کنم. هر ماه یک بار، به طور کامل خالی و تمیز می کنم. این کار بستگی به خود ظرف دارد. گاهی وقتها زودتر و گاهی وقتها دیرتر از این موعد ظرف را می شویم. آب را خیلی آهسته و بتدریج داخل ظرف می ریزم تا موج زیاد درست نشود.
آب مخصوص ماهی ها را سه روز قبل از عوض کردن در ظرف بزرگی ریخته و درش را می بندم که گرد و خاک رویش ننشیند.عوض کردن روزانه آب ماهی ها کار درستی نیست.هر روز سه بار به ماهی هایم غذا می دهم و هر بار کنارشان می نشینم که بخورند و تمام کنند و باقی شان نماند که مانده غذا، فاسد شده آب را کثیف نکند. غذا خوردن ماهی ها حدود دو دقیقه طول می کشد.هر به رفتارشان و رنگ پولکشان نگاه می کنم .به گیاهانی که داخل برکه کاشته ام دقت می کنم که خراب یا فاسد نشده باشند. برای کاشتن گیاه داخل اکواریوم یا برکه یا هر ظرف دیگر استفاده از خاک برگ معمولی یا خاک باغچه درست نیست. من از شن و ماسه استفاده کردم.بدون هیچ گونه رودرواسی از بزرگترها و کوچکترها می خواهم که دست شان را داخل آب نبرند و ازگرفتن و بازی کردن با ماهی ها خودداری کنند.
ماهی رزمجو قشنگ است اما جای ماهی قرمز را سر سفره هفت سین پر نمی کند.

No comments: