2007-03-31

هفت شین - انتقال استبداد

به عنوان زنی که بيشترين ستم و شکنجه و ضربه را از سوی مرد ديده ام و يکی از قربانيان اين نابرابری اخلاقی و قانونی و شرعی هستم ، به خود اين اجازه را می دهم که در مورد هفت شين اظهار نظر کنم .
مگر ما مخالف قانونی يک طرفه که همه حقوق انسانی را به مرد داده نيستيم ؟ مگر ما ادعای برابری با مرد را نداريم ؟ چطور شد که در قانونی که وضع می کنيم مرد را کاملا کنار می گذاريم ؟ در اين هفت شين حق را از مرد گرفته به زن می دهيم .
( تاجی علی نين باشيندان گؤتوروب ، ولی نين باشينا قويوروخ ) تاج را از سر علی برداشته بر سر ولی می گذاريم . و اين راه چاره نيست . تازه اگر به احتمال ضعيف اين هفت شين مورد نظر به مجلس راه باقت ، چه کسی برای تصويبش تلاش خواهد کرد ؟ زنی که با رای ما زنان به مجلس راه يافته و برای خودشيرين به زنان توصيه می کند که حسادت را کنار بگذارند و اجازه بدهند شوهرشان زن دوم اختيار کند تا مشکل جامعه حل شود ؟؟؟
چرا به جای انديشيدن به هفت شين به موضوع مهمتری نمی انديشيم که آن شروع تربيت زن و مرد آينده از دوران کودکی است ؟ چرا وقتی بچه هايمان دعوايشان می شود دختر را وادار به سکوت می کنيم ؟ چرا وظايف پسرمان را گوشزد نمی کنيم ؟ دختری که از دوران کودکی پسر را برتر از خودش می داند ، پسری که خود را يک سروگردن بالاتر از دختر می پندارد ، چگونه می تواند زن يا شوهر ايده آل باشد ؟ پسری که از مادرش آموخته
( آرواديوا مينيک وئرمه ) نگذار زنت سوارت شود چگونه می تواند شوهر ايده آلی باشد ؟ يکی نيست بپرسد مرد حسابی مگر اسبی که کسی بخواهد سوارت شود ؟
تا زمانی که به فرزندانمان نياموزيم که دختر و پسر هردو انسانند و برابر، هر دو حق زندگی و برخورداری از آزادی يکسان را دارند ، تا زمانی که جوانها به حقوق يکديگر احترام نگذارند و تا زمانی که مادرشوهر جادو را باور دارد هفت شين که نه هفتادشين نيز دردی را درمان نمی کند و اين هفت شين نقش انتقال استبداد را بازی می کند نه بيشتر
من بیست سال تمام در محل کارم با مادران و دخترانشان ( که از طبقه متوسط و پايين جامعه بودند و اکثر مردم ما را اين طبقه تشکيل می دهند ) سروکار داشتم . در غم آنها همراهشان گريستم و در شاديشان همراه با آنها شاد شدم و در اين مدت بيشتر اوقات نقش زن را در ستم بر زن پررنگتر ديدم . فکری به حال اکثريت بکنيم.

No comments: