امروز اولین پنج شنبه از ماه رجب و( رغائب ) رقئیب است. مهمانی مردگان ، سور رفتگان . همانها که بی موقع وبه موقع رفتند و دل عزیزانشان را در حسرت و داغ خود سوگوار کردند.امروز قرار است حلوا بپزیم و توی دیس بگذاریم و دورتادورش خرما و گردو بچینیم و هر طور که دلمان می خواهد تزئینش کنیم. آخر امروز عزیزان خفته در خاکمان ، چشم به راه و درانتظارمان هستند. می گویند تورپاق سرین اولار ( طبع خاک سرد است و بعد از به خاک سپردن عزیزان کم کم فراموش می شوند و غم آدمی می کاهد.) شاید آدمی از دوباره زنده شدن و برگشتن عزیز از دست رفته اش ناامید می شود و چاره ای جز پذیرفتن این واقعیت تلخ ندارد. شاید هم به قول مادربزرگم بشرین دری سی قالین دیر ( پوست بنی آدم کلفت است و قدرت تحمل هر گونه سختی را دارد.)
امروز می خواهم سرم را به پخت و پز حلوا گرم کنم . باشد که این روز طولانی رقئییب یک کمی زودتر تمام شود.
می خواهم به نیت تمامی رفتگان ، تازه عروسان و تازه دامادانی که ناکام سر بر بالین خاک نهاده اند حلوا بپزم. می خواهم برای شادی روح رفتگانی که صبح با دلی پرشور و هیجان از خانه خارج و به خون سرخ خود غلطیده وبه خانه بازنگشته اند و پدر و مادرشان را در حسرت دیداری دوباره داغدار کرده اند ، حلوا بپزم .
امروز می خواهم همراه با دخترکی که چشم به آسمان می دوزد بلکه بابای فرشته اش را آن بالاها ببیند ، اشک بریزم.
امروز می خواهم همراه با پسرکی که رفتن بابایش را باور ندارد زاری کنم.
امروز چه دلتنگم من.
*
بیچاره گؤزوم هر گئجه سن سیز باخار آغلار/ بیچاره چشمم هر شب بی تو می گرید
قان یاشیله اولدوزلاری بیر بیر سایار آغلار / با اشک خونینش ستارگان را می شمارد و می گرید
سن آیریلیقی خوشلادین آمما گئجه گوندوز/ تو جدائی را خواستی ، اما شبانه روز
دفترده قلم شرح فراقون یازار آغلار/ قلم در حال نوشتن شرح حالت در دفتر می گرید
*
عزیزیم قازان آغلار / عزیزم دیگ می گرید
اود یانار قازان آغلار/ آتش می سوزد و دیگ می گرید
بوردا بیر غریب اؤلوب / اینجا غریبی مرده است که
قبرینی قازان آغلار/ گور کن اش می گرید
*
آغاجدا خزل آغلار/ برگهای خزان روی شاخه درخت می گریند
دیبینده گؤزل آغلار/ پای درخت ، زیباروئی می گرید
بالاسی اؤلن آنا / مادری که فرزند دلبندش مرده
سرگردان گزر آغلار/ سرگشته و حیران می گرید
*
آی اوجا داغلاریمیش / چه کوه بلندی است
باشیندا باغلاریمیش / قله اش باغ و بوستانیست
بالاسی اؤلن آنا / مادری که فرزندش مرده
یانیخلی آغلاریمیش / گریه هایش جگر سوز است
*
یاسیندا آغلارام من / در عزایت می گریم
باغریمی داغلارام من/ جگرم را می سوزانم
آمان قارداش وای قارداش / امان برادر ، وای برادر
دئییب قان آغلارام من / می گویم و خون می گریم
*
امروز می خواهم سرم را به پخت و پز حلوا گرم کنم . باشد که این روز طولانی رقئییب یک کمی زودتر تمام شود.
می خواهم به نیت تمامی رفتگان ، تازه عروسان و تازه دامادانی که ناکام سر بر بالین خاک نهاده اند حلوا بپزم. می خواهم برای شادی روح رفتگانی که صبح با دلی پرشور و هیجان از خانه خارج و به خون سرخ خود غلطیده وبه خانه بازنگشته اند و پدر و مادرشان را در حسرت دیداری دوباره داغدار کرده اند ، حلوا بپزم .
امروز می خواهم همراه با دخترکی که چشم به آسمان می دوزد بلکه بابای فرشته اش را آن بالاها ببیند ، اشک بریزم.
امروز می خواهم همراه با پسرکی که رفتن بابایش را باور ندارد زاری کنم.
امروز چه دلتنگم من.
*
بیچاره گؤزوم هر گئجه سن سیز باخار آغلار/ بیچاره چشمم هر شب بی تو می گرید
قان یاشیله اولدوزلاری بیر بیر سایار آغلار / با اشک خونینش ستارگان را می شمارد و می گرید
سن آیریلیقی خوشلادین آمما گئجه گوندوز/ تو جدائی را خواستی ، اما شبانه روز
دفترده قلم شرح فراقون یازار آغلار/ قلم در حال نوشتن شرح حالت در دفتر می گرید
*
عزیزیم قازان آغلار / عزیزم دیگ می گرید
اود یانار قازان آغلار/ آتش می سوزد و دیگ می گرید
بوردا بیر غریب اؤلوب / اینجا غریبی مرده است که
قبرینی قازان آغلار/ گور کن اش می گرید
*
آغاجدا خزل آغلار/ برگهای خزان روی شاخه درخت می گریند
دیبینده گؤزل آغلار/ پای درخت ، زیباروئی می گرید
بالاسی اؤلن آنا / مادری که فرزند دلبندش مرده
سرگردان گزر آغلار/ سرگشته و حیران می گرید
*
آی اوجا داغلاریمیش / چه کوه بلندی است
باشیندا باغلاریمیش / قله اش باغ و بوستانیست
بالاسی اؤلن آنا / مادری که فرزندش مرده
یانیخلی آغلاریمیش / گریه هایش جگر سوز است
*
یاسیندا آغلارام من / در عزایت می گریم
باغریمی داغلارام من/ جگرم را می سوزانم
آمان قارداش وای قارداش / امان برادر ، وای برادر
دئییب قان آغلارام من / می گویم و خون می گریم
*
No comments:
Post a Comment