محل تجمع زنان محله قدیمی مان، مسجد و مرثیه ماهانه بود. ملا می آمد و همه پشت سرش نماز ظهر می خواندند. دعا می کرد و سپس بالای منبر می رفت و زنان چادر به صورت می کشیدند و به بهانه مرثیه بر غم و گرفتاری که داشتند می گریستند و بعد از اینکه ملا فاتحه می خواند و می رفت، چادر را از سر باز می کردند و صلوات می فرستادند و میزبان سینی پر از چای را به اتاق می آورد و از میهمانانش با چای و خرما و شکرپنیر و .. پذیرائی می کرد. پس از این مرحله صحبت و بحث زنان شروع می شد . از هر دری سخن می گفتند . از نقد فیلم « گنج قارون و یک گل و دو باغبان » و سریال « سرکاراستوار و مراد برقی » و داستانهای دنباله دار « کفشهای غمگین عشق و دختری از شهر کتان » مجله جوانان ، شروع می کردند و به محله های فقیرنشین پشت عینالی داغی و .. می رسیدند. آنها تا حدودی فقرا و اشخاص بیکارو بیمار را می شناختند. در حد توان خود آذوقه و لباس کهنه و... و جمع می کردند و خود به خانه فقرا می رفتند و این وسایل را بین آنها تقسیم می کردند. برنج خارجی که خیلی ارزان بود می خریدند . برایشان مهم سیر شدن شکم گرسنگان بود.
پس از چند مدتی دوران تغییر کرد و برنج خارجی کوپنی شد وحساب بانگی برای کمک به فقرا باز شد . این زنان نیز به مشورت نشستند که چه کنند و چه نکنند . ترجیح دادند به همین روش کمک خود ادامه دهند و با چشمان خود ببینند آنچه که برای نیازمندان در نظر می گیرند به دستشان می رسد. خاله بزرگ ما گفت : من سهم برنج کوپنی ( یا برنج خارجی ) ام را به فقرا می دهم . حاجی خانم که دست و بالش تنگ شده بود هر ماه یک کیلو برنج از سهم خانواده پرجمعیتشان را به فقرا اختصاص داد. خاله بزرگ ما ترجیح می داد ماهی یک بار آن هم برنج رشت بخورد.اما مزه دهانش را به برنجهای خارجی کوتاه قد عادت ندهد. گلنسا خانم ترجیح می داد در برنامه غذائیشان از هر دو نوع برنج استفاده کند . او رشته پلو و عدس پلو و باقلا پول و دیگر پلوهای قاطی را با برنج خارجی می پخت و گاهی وقتها ازباقلاخشک و رشته و غیره نیز به سهم فقرا اضافه می کرد. این چنین بود که سهم فطره و زکات و احسان و نذر و نیازمستقیم به مستنمدان می رسید . حالا سالهاست که گلنسا خانم و حاجی خانم و .. درگذشته اند اما عروس و دخترانشان روش آنها را ادامه می دهند.
فکر می کردم با گذشت زمان و بزرگ شدن و به کار گماشته شدن فرزندان این اشخاص تنگدست ، فقر نیز ریشه کن شده است. اما عروس گلنسا خانم گفت : فقر نه تنها ریشه کن نشده بلکه عده ای آنقدر دارند که نمی دانند چگونه خرج کنند و تعداد کثیری آنقدر گرسنه مانده اند که دل و روده شان به هم چسبیده است. مگر نشنیده ای که می گویند در هر ثانیه یک کودک بر اثر گرسنگی می میرد؟ یا نشنیده ای که فقرا دیگر اسباب منزلی ندارند که بفروشند؟
پس از چند مدتی دوران تغییر کرد و برنج خارجی کوپنی شد وحساب بانگی برای کمک به فقرا باز شد . این زنان نیز به مشورت نشستند که چه کنند و چه نکنند . ترجیح دادند به همین روش کمک خود ادامه دهند و با چشمان خود ببینند آنچه که برای نیازمندان در نظر می گیرند به دستشان می رسد. خاله بزرگ ما گفت : من سهم برنج کوپنی ( یا برنج خارجی ) ام را به فقرا می دهم . حاجی خانم که دست و بالش تنگ شده بود هر ماه یک کیلو برنج از سهم خانواده پرجمعیتشان را به فقرا اختصاص داد. خاله بزرگ ما ترجیح می داد ماهی یک بار آن هم برنج رشت بخورد.اما مزه دهانش را به برنجهای خارجی کوتاه قد عادت ندهد. گلنسا خانم ترجیح می داد در برنامه غذائیشان از هر دو نوع برنج استفاده کند . او رشته پلو و عدس پلو و باقلا پول و دیگر پلوهای قاطی را با برنج خارجی می پخت و گاهی وقتها ازباقلاخشک و رشته و غیره نیز به سهم فقرا اضافه می کرد. این چنین بود که سهم فطره و زکات و احسان و نذر و نیازمستقیم به مستنمدان می رسید . حالا سالهاست که گلنسا خانم و حاجی خانم و .. درگذشته اند اما عروس و دخترانشان روش آنها را ادامه می دهند.
فکر می کردم با گذشت زمان و بزرگ شدن و به کار گماشته شدن فرزندان این اشخاص تنگدست ، فقر نیز ریشه کن شده است. اما عروس گلنسا خانم گفت : فقر نه تنها ریشه کن نشده بلکه عده ای آنقدر دارند که نمی دانند چگونه خرج کنند و تعداد کثیری آنقدر گرسنه مانده اند که دل و روده شان به هم چسبیده است. مگر نشنیده ای که می گویند در هر ثانیه یک کودک بر اثر گرسنگی می میرد؟ یا نشنیده ای که فقرا دیگر اسباب منزلی ندارند که بفروشند؟
No comments:
Post a Comment