2014-05-01

رغایب

پدرم ، برادرم ، شب رغایب یا رقئییب ، نه با دیسی حلوا و نه بشقابی خرما ، که با فاتحه و یاسین و خون جگر و اشک چشمانم ، با شما دیدار تازه کردم. باشد که یادتان فراموشم نشود .
پدر جان خاطرات خوشی که در کنارت داشتم به شیرینی حلوا و به گرمی دستان مهربانت دلچسب است. روح ات همیشه با لبخند شیرین بر لب کنارم است.
برادر جان ، اما برای تو چه دلتنگم . نا به هنگام در آغوش مرگ غلطیدی و رفتی.
روح تان در این جشن مردگان شاد.


No comments: