2008-01-22

به بهانه عاشورا و به یاد شهدا

بچه که بودم از کلمه عاشورا ، ازطبل و دهل جنگ ، از مردان کفن پوش قمه به دست بسیار می ترسیدم . روز عاشورا برایم وحشتناکترین روز بود . شبیه خوانان شلاق به دست که کودکان یتیم و پدرمرده را با ضربه های شلاق به جلو می راندند ، دلم را به درد می آورد . مادربزرگم می گفت : اینها مصیبت امام حسین علیه السلام را نشان می دهند . این فقط شبیه خوانی و نمایش است . اما برای من باز غیر قابل باور و تحمل بود که پدر و برادرها و فامیل و خانواده یکی را بکشند و فرزندان و اهل عیالش را با چنین بی رحمی اسیر بگیرند . اما هر چه سعی می کردم گریه کنم تا به قول مادربزرگم هر دانه اشکم شفیع من در روز قیامت باشد ، نمی توانستم . اشک از چشمانم سرازیر نمی شد . تا اینکه بزرگ شدم و دوران جوانیم مصادف با جنگ ایران و عراق شد . اگر چه دورتر از محل جنگ زندگی می کردیم اما اخبار را از زبان سربازان و مردم عادی می شنیدیم . سرباز جوانی به مرخصی آمده بود تعریف می کرد که سربازان عراقی چگونه وارد خرمشهر شدند و مردان را کشتند و زنان و بچه ها را سوار کشتی کرده به اسارت بردند . هر که را خواستند بردند و هر که را خواستند کشتند . بعد بمباران شهرها شروع شد . تبریز را بمباران کرد . امروز حلمه سازاندا ، فردا آپارتمانهای خانه سازی و … با هر صدای انفجاری از ترس به زیرزمین و پناهگاههای نا امن پناه می بردیم . با دیدن نوعروسان شوی مرده ، دختران به تاراج رفته ، پدران و مادران داغدیده و جنگ زدگان بی خانمان ، عمق فاجعه عاشورا را لمس کردم
آن زمانها مادری نذر کرده بود ، در صورت پیدا شدن پسر جوانش ، روز عاشورا پابرهنه بین عزاداران حسینی شربت ریحان احسان کند . جسد پسرش پیدا شد و او دلخوش بود ، دلخوش از اینکه مقبره ای و خاکی هست و بدن تکه پاره ای که روزگاری جوانی رشید بود . هر سال ظهرعاشورا چهره مادرغم دیده با آن پاهای برهنه و گیسوی سفیدش در نظرم مجسم می شود
شب عاشورای امسال نیز تنها بودم . نشستم و برای تمامی شهدائی که در راه حق جان باخته اند ، داعا کردم و فاتحه خواندم و برای بازماندگانشان آرزوی صبر کردم . گفتم که بجز دعا کاری از دستم برنمی آید و این دعا بیشتر اوقات داروی دلتنگیهاست
عزیزیم قاشی قارا / عزیزم ابرو سیاه
گؤز قارا قاشی قارا / چشم سیاه ابرو سیاه
تورپاقدا یاتان ایگیت / جوان خفته در خاک
به نزیردی گونه آیا / شبیه بود به خورشید و ماه

No comments: