2007-10-24

دخترکی که نذر شد


در زمانهای یک کمی قدیم که ما هنوز دختر محصل بودیم ، در مجالس عروسی و جشن ، زنان دایره می زدند و ترانه سروان اوغلان را می خواندند . در بین بایاتیهای این ترانه بایاتی زیر توجه ام را جلب کرد ،
یولووا قویموشام ایده سروان برای توشه راهت سنجد گذاشته ام سروان
گئدیرسن منه باخ بیرده میروی یک بار دیگر نگاهم کن
نذر ائلیرم تئز گلسن سروان نذر می کنم زود برگردی
باجیمی وئرم سئییده خواهرم را به سید بدهم
از مادربزرگم پرسیدم مگر می شود آدمی چنین نذری . گفت : آن قدیمها کسی که گرفتاری و مشکلی برایش پیش می آمد ، چنین نذر و نیازی می کرد . حالا دیگر مردم چنین فکرهائی نمی کنند .
خدا رحمت کند آن مادربزرگ را و مادربزرگان دیگر را که با خیال راحت خوابیده اند و فکر نمی کنند که در این عصر کسانی باشند که جگرگوشه شان را نذر سید بکنند .
چند سال پیش در یک جائی و کوچه ای و خانه ای ، فرزند جوان خانواده ای به سختی بیمار شد. دوا و درمان سودی نبخشید و دکتر پیشنهاد کرد که بیمار را به فلان بیمارستان ببرند که شانس بهبودیش زیاد است . پدر و مادر که از بیم داغ فرزند به هراس افتاده بودند ، شروع به دعا و نذر و نیاز کردند که ای خدا بچه مان از مرگ نجات پیدا کند دخترک را به میرزاسید فلانی شوهر بدهیم . خلاصه فرزند را به بیمارستان بردند و حالش خوب شد و برگشت و برایش گوسفند قربانی کردند و قربان صدقه میرزا سید هم رفتند که نفسش درمان بوده وخدا نذرشان را قبول کرده است . این چنین بود که دخترک سیزده ساله را به میرزا سید شوهر دادند . میرزا سید که هم سن و سال و شاید بزرگتر از پدر دخترک بود ، اعتراض نکرد که هیچ ، بلکه لطف و عنایت فرمود که دخترک را تا پانزده سالگی مثل نامزد در خانه اش به امانت نگاه دارد و عروسی نکند . نمی دانم آخر ماجرا به کجا کشید ؟ منظورم این است که اهالی آن آبادی نفس میرزاسید را موثر دانستند و چنین نذر و نیازهائی دوباره رایج شد یا ملامتش کردند. فقط نوشتم که بماند
.

2 comments:

Anonymous said...

Aye Khanim Giz, hal va ahval chetor ast. Doroud bar shoma. Man ham as dahat haye Makou hastam. As khandaneh neveshtehayetan besiar lezat bordan. Az azadegiyetan va tavagohetan beh masaeleh zanan besiar shad shodam.
Shad va sar afaraz bashid.
Aziz (Aga)

Anonymous said...

عزیز آقا : خیلی ممنون از احوالپرسی و لطف شما
شهربانو