2023-01-15

آتش بدون دود - دفتر سوّم - اتّحاد بزرگ

غم 

آق اویلر به غم میدان داد،
و غم، قانع نیست. هرچه مدارا کنی، ستیز می کند، هرچه عقب بنشینی، پیش می آید، هرچه خالی کنی، پر می کند، هرچه بگریزی، تعقیب می کند. چون که بنشانیش، می نشیند آرام، چون پر و بال دهی او را، می پرد بسیار. غم، بیشترخواه است و سیری ناپذیر. در طلب فضای حیاتی وسیع و وسیع تر، جمیع ابزارهایی را در دسترسش قرار بدهی، به کار می گیرد. می بُرد، می تراشد، سوراخ می کند، و در سرزمین های تازه به  دست آورده ، خیمه و خرگاه برپا می دارد. غم، جوعِ غم دارد.می بلعد، آماس می کند و بزرگ می شود- آنسان که ناگهان می بینی حتی به سراسر وجود تو قانع نیست. از تو فراتر می رود و چون آوازی یاس آفرین و دلهره انگیز، در فضای گرداگرد تو طنین می اندازد. فرزند تو افسرده می شود، تنها به خاطر آنکه تو افسرده یی. در عین حال، غم، مهارشدنی ست. به قدرتی که تو برای سرکوب کردنش به کار می بری، احترام می گذارد.عقب می نشیند، مچاله می شود، درخود فرو می رود، کوچک و کوچکتر می شود و چون لکّه ابری ناچیز، از آسمان پهناور روح تو، کنجِ دنجی را می پذیرد، و التماس می کند: بگذار اینجا بمانم! مرا برای روز مبادا نگه دار! شادی، مقدّس است، اما همیشه به کار نمی آید. محکوم کن و در سلّولی به زنجیرم بکش، امااعدامم نکن! انسانِ همیشه شاد، انسانِ ابلهی ست. روزی به من نیازمند خواهی شد، روزی به گریستن، به در خود فرورفتن، به بُریدن و به غم متوسّل شدن... مرا برای آن روز نگه دار...
*
سایت قایاقیزی
*


No comments: