2013-07-20

لحاف قلاب بافی

خانیم دیله ندی، آقا به یندی

در ولایت ترکیه به این مدل می گویند :« حانیم دیله ندی ، آقا به یندی . / یعنی خانم گدائی کرد و آقا پسندید.» حکایت این نامگذاری چنین است که گویا روزی خاتونی حوصله اش سر می رود و می خواهد یک چیزی ببافد. از آنجا که کاموا برای قلاب بافی ندارد سراغ در و همسایه می رود و از آنها کاموای پس مانده می خواهد . از هر خاتونی مقداری می گیرد و از قضا هنگام کوفتن در خانه ای آقائی در را باز می کند و خاتون را می پسندد و سرانجام با او ازدواج می کند. خاتون با کامواهای رنگارنگی و ناقصی که از همسایه ها می گیرد ، روتختی و روبالشی می بافد و به عنوان جهیزیه به خانه  آقای همسر که از خانه داری او خوشش آمده می برد. بعضی از خاتون های ولایت ترکیه تا این مدل را می بینند می پرسند :« برای چه کسی از مدل خانیم دیله ندی ، جهیزیه می بافی ؟ »  

می گویم :« جان دلم برای هیچ کسی . کامواهای اضافی روی دستم مانده و می خواهم رو لحافی ببافم . هم هنگام تماشای تلویزیون حوصله ام سر نرود و هم این نخ های اضافی رنگارنگ تمام شود و داخل کمد جا باز شود.»

یادش به خیر ، محصل که بودیم ، از این مدل رو بالشی و جامدادی و کیف و شال گردن و .. می بافتیم. اما رنگها به این شکل شلوغ و آش شعله قلمکار نبود. بلکه بیشتر از دو رنگ سفید و قرمز استفاده می کردیم. دوستمان حکیمه از رنگهای سفید ، زرد ، نارنجی ، قرمز ، زرشکی و سیاه استفاده کرده و به ترتیب بافته بود. زیبا دیده می شد. ماه رمضان که مصادف با روزهای گرم و طولانی تابستان می شد ، ما دختر مدرسه ای های هم محله به مسجد رفته و بعد از نماز جماعت ، نخ و قلاب را درآورده و با هم صحبت کنان می بافتیم. مرحوم فاطمه سلطان خانم ، سرایدار مسجد که طفلکی یک کمی هم بدخلق و عصبانی بود ، کاری به کارمان نداشت. به مادرانمان اطمینان می داد که اگر شلوغی کنیم پدرمان را درمی آورد. خوش بود به این که دخترهای محله اش جلوی چشمش هستند و می داند چه می کنند.

*

مردم ولایت ترکیه در گفتگو و نوشتارشان « خ » ندارند و « ح » تلفظ می کنند.  

مثل : خرم = حوررم

خطا = حاطا   

خاتون = حاتون

خدیجه = حاتیجه

1 comment:

nafiseh said...

cheghadrtarhesho dost daram!