2025-01-25

چوب خدا صدا ندارد

ای کشته که راکشتی؟ من نمی گویم ای کشته که را کشتی؟ بلکه می گویم ای کشته چه فاجعه ای به بار آوردی؟ خدایت نبخشد.
امروز از روزها، بیست و پنجم ژانویه است. سری به اخبار امروزِ ویکی پدیا می زنم. خبر مهمّی نیست و گویا سلامتی حاصل است و جای هیچگونه نگرانی نیست. چشمم به علی شیمیایی می خورد. کنجکاو شده و سری به صفحه اش می زنم. این همان علی حسن المجید است. همان کس یا بهتر بگویم ناکسی که حلبچه را به خاک و خون کشید. در سردشتِ ما فاجعه انسانی آفرید و از کشته پشته ساخت و جان بدر برده ها مصدوم شیمیایی شدند. همان ناکسی که از سردشت، هیروشیمایی دیگر ساخت. سرانجام خود گرفتار تیغ عدالت شد و محکوم به اعدام. شاید قاضی می خواسته او را قصاص کند با مواد شیمیایی. اما قاضی نیز انسان است و انسانیّت اجازه نداد با او چنان کند که او با سردشت و حلبچه کرد. سرانجام در چنین روزی اعدام شد. مرحوم مادربزرگم می گفت:
آللاهین صبری چوخ، امّا شاپالاغینین دا سسی یوخ.


No comments: