2017-10-31

برای ارونقی کرمانی و ر. اعتمادی

یادش به خیر بچه که بودیم ، تلویزیون و ماهواره و اینترنت و … نبود. کتاب هائی که در دست داشتیم ، کتابهای درسی بود .  ماهی یک بار نیز پیک دانش آموز به مدرسه می آمد. پدرم شبها رادویو را باز می کرد و همگی دور هم داشتان شب را گوش می کردیم. مادرم هر هفته مجله جوانان می خرید. خاله ام نیز اطلاعات هفتگی. پس از مطالعه مادر و خاله ، نوبت به ما می رسید. داستانهای دنباله دار ر. اعتمادی و ارونقی کرمانی مورد علاقه همه مان بود. پنج روز اول ازهر ماه قمری خانه همسایه ها به ترتیب مجلس روضه برگزار می شد. روز سوم هم  روضه خوانی در خانه ما برگزار می شد. از این مجلس زنانه قسمت آخرش را ( یعنی بعد از رفتن ملا ) خیلی دوست داشتم.
دنباله مطلب در سایت قایاقیزی

1 comment:

N.G said...

يادش بخير چقدر ر-اعتمادي ميخوندم.