گاهی وقتها خوشحالی و نمی توانی عمق این خوشحالی را وصف
کنی. دنیا را با همه تلخی ها و شیرینی هایش ، همچون عسل شیرین و دل نکندنی می
بینی. ماه و خورشید و ستارگان خدا بر شادی ات غبطه می خورند.
جوان که هستی در آینه خود را برانداز می کنی. می بینی که چه
چهره صاف و بشاش و خوش رنگی داری. به این می اندیشی که خدا نکند به این زودی ها
پوست گوشه چشمانت چروک شود. روی لب و گونه ات خط هایی دیده شود که آثار پیری است.
اما زمان که می گذرد پخته تر می شوی چروک های چهره ات برایت طبیعی و گاهی وقتها
بجا و زیباست. نوه ها یکی پس از دیگری می آیند و مادربزرگ و پدربزرگ می شوی و آن وقت زندگی رنگ و بوی دیگری می گیرد. مزه
اش با خنده و شلوغی و شیرین کاری نوه ها ، شیرین تر و دلپذیرتر می شود.
از قدیم
گفته اند : « بالام بادام دی ، بالاسی بادام ایچی
- فرزندم مثل بادام است و فرزندش هسته ی بادام.» * بالام بالام بال دادیر بالام آدام آلدادیر شیرینی بالدان شیرین آجیسی دا بئله بال دادیر *
اول سال را با عسل شروع می کنم تا کامتان شیرین تر عسل باد.
بالی بارماغی اوزون اولان یئمز ، قیسمتی اولان یئیر/ عسل را کسی که انگشتش دراز است نمی خورد ، قسمت هر کسی باشد می خورد. * بال دئمک نن آغیز شیرین اولماز / با گفتن عسل دهان شیرین نمی شود. * بال توتان بارماق یالار - کسی که در کار عسل است انگشتش را می لیسد. *
این سه تا ضرب المثل هم هدیه ی سما نازنین
بالالی، بال یئمز
آدم بچه دار عسل نمی خورد * بال شیرین،بالا بالدان دا شیرین عسل شیرین است ، فرزند از عسل هم شیرین تر * زحمت سیز بال دادانمازسان بدون زحمت نمیتوانی عسل بخوری نابرده رنج گنج میسر نمیشود *