2010-03-09

ماهی سرخ و زرد و آبی من

وقتی سخن از سفره هفت سین به میان می آید ، ماهی سرخ و زرد به خودی خود جلو چشم آدمی جست و خیز کنان رژه می رود. بحث ها در مورد نگهداری این حیوان زیبا و دوست داشتنی شروع می شود. من کاری ندارم به اینکه ماهی قرمز ایرانی است یا نیست ، از چین آمده یا نه ، تازگی ها وارد فرهنگ ما شده یا نه . ماهی قرمز حیوان کوچک و بی آزار و اجتماعی و دوست داشتنی است و من دوست دارم سر سفره هفت سینم باشد. به جای تحریم این کوچولوی خوش آب و رنگ ، روش نگهداری اش را یاد گرفته ام و اکنون دوازده ماهی سرخ و زرد و سفید دارم. ظرفشان چهار گوش و بزرگ و جاداراست. کف خانه شان را با سنگریزه فرش کرده ام و گیاه آبزی هم دارند . غذایشان را از ماهی فروشی می خرم و هر ماه دو یا سه باربا غذای زنده مثل آرتیمیا و کرم خونی ، از کوچولوهایم پذیرائی می کنم. آنها روز به روز بزرگتر و قشنگتر می شوند.آبشان را مرتب عوض می کنم و ظرفشان را تمیز نگاه می دارم. فکرش را بکنید ماهی ریزه دو سانتی متری وقتی به اندازه هیجده سانتی متر رشد کرد ، چقدر زیبا و دلربا می شود. باله ها به خوبی دیده می شوند و آدمی از تماشای جست و خیزشان لذت می برد.
اسفند ماه سال گذشته ماهی رزمجوی نر آبی رنگی خریدم که در کنار دو ماهی ماده به خوبی و خوشی زندگی می کند. هر وقت غذایشان تمام می شود و از ماهی فروش برایشان غذا می خرم می پرسد : « ماهی آبی هنوز زنده است؟» وقتی جواب مثبت می شنود ، می گوید :« خوب بهشان رسیده اید بیشتر مشتری هایم یکی دو ماه بعد با گلایه به سراغم می آیند که ماهی بیمار بود و مرد.» طفلک فروشنده مرا و ماهی هایم را خوب می شناسد. هر وقت که می بینم حرکات یکی از این کوچولوها غیر طبیعی است سراغ ماهی فروش می روم و می پرسم . او هم تا آنجائی که می داند راهنمائی ام می کند. هفته گذشته هم یادآوری کرد که یواش یواش باید منتظر مرگ ماهی رزمجوی آبی باشم چون عمر این نوع ماهی زیاد نیست.
به نظرم به جای تحریم ماهی قرمز ، بهتر است روش نگهداری اش را یاد بدهیم . بخصوص به بچه های دبستانی که ماهی قرمز را خیلی دوست دارند . آخر خدا را خوش می آید این موجودات خوشگل را از خانه دور کرد یا داخل ظرف گرد و کوچک بلورین زندانی کرد؟ حیونکی ها به علت تنگی جا بیرون می پرند و تا متوجه شویم می میرند.
راستی خیلی وقتها دلم برای جوجه ننه مرده می سوزد که به هدف پذیرائی از مهمانان عزیز سرش کنده شده ، به سیخ کشیده می شود . بعضی ها به گنجشک و کبوتر نیز رحم نمی کنند. حالا هم می گویند گوشت بلدرچین مد شده است. طفلکی شتر یک عمر خدمت می کند و آخر سر هم با گوشتش کوفته می پزند. خدا را خوش می آید؟ شکمی که با لقمه نانی سیر می شود به گوشت شتر مرغ بدبخت چه نیازی دارد؟ آن قدیمها صدفها به حال و هوای خودشان زندگی می کردند. حالا نمی توانند از شکم شکموی بنی آدم جان سالم بدر برند.
*

1 comment:

Mahdi said...

شهربانو خانم سلام
من دنبال مطلبی در مورد تنگ ماهی می گشتم که به وبلاگ شما رسیدم.
ممنون از راهنمایی های خوبتون
می خواستم بپرسم اون ظرف بزرگ چهارگوش رو از کجا خریدین
سال نو مبارک راستی از وبلاگتون هم کلا خوشم اومد
با سپاس