خاصیت میز و صندلی و نیمکت و کلاس و مدرسه ، شلوغی و بازیگوشی و بر سر و روی همدیگر پریدن است. بوی گچ و مداد تازه تراشیده شده ، محصل را رئشه می کند که از هر موضوعی لطیفه و شعر بسازد ، هنگام سخن گفتن معلم به هر جمله جزئی بخندد ، پودر گچ رنگی را روی صندلی معلم بپاشد و سلیقه و پاکیزگی او را به هم بزند. گاهی که به حرفهای مرحوم دبیر تاریخمان می خندیدیم ، می گفت :« امروز بخندید زیرا خصوصیت آشکار محصل خندیدن است. بخندید تا دنیا با شما بخندد. اما فردای روزگار که یاد سخنان من می افتید البته که بر روح صبور و آموزگار من فاتحه خواهید خواند. روزی داشت درمورد فرانسه و گیوتین صحبت می کرد. در مورد روش کار این وسیله مخوف سخن می گفت وما وحشت زده گوش می کردیم. آنان دیگر چه حیواناتی بودند ؟ مگر می شود با خیال راحت بنی آدم را گرفت و سرش را زیر تیغ گذاشت و با آن ضربه هولناک از تن اش جدا کرد؟ دبیر تاریخمان می گفت :« هر کار وحشتناک اولش ترس و غم و گریه و تاسف دارد . اما وقتی تکرار شد عادی می شود و به تدریج موجب هیجان و شادی نیز می شود. مثل همین گیوتین. اعدام با گیوتین اول موجب وحشت و ناراحتی تماشاگران شد. بعد به تدریج مردم برای تماشای جان دادن معدوم دور گیوتین جمع شدند و سرانجام تماشای جان دادن محکومین برای تماشاگران تبدیل به نوعی تفریح و هیجان شد. »
دبیر تارخمان می گفت :« از تاریخ یک جمله خوب آموخته ام در عفو لذتی است که در انتقام نیست. شما هم یاد بگیرید. دونیانین قویروغو اوزوندو ( دم دنیا دراز است) و ممکن است روزی به دردتان بخورد.»
امروز با خواندن مطالبی در مورد دکتر گیوتین و اعدام و گذشت نکردن ، برای چندین و چند بار به روح دبیر تاریخمان قاتحه خواندم.
No comments:
Post a Comment