2013-10-30

ترجمه شعر به کجا می روی ؟ - هارا گئدیرسن ؟

 به کجا می روی ؟

به کجا میروی ؟
به کجا میروی ! ! ؟ زیارت خانه خدا ... دیدن خدا ؟
درب آن خانه روبرو را بکوب ...آری همین خانه ای که یتیم خانه است...
همین خانه ای که هر شب بچه ها گرسنه می خوابند ... خدا امشب آنجاست ...
امشب قبل از سفرت ... لحظه ای به میهمانی همسایه درآ ...
ببین قابلمه ای که روی اجاق است را ... پر از آب !!
آری ... فقط آب !
و مادر با قاشقی در دست ... آنقدر غذا را به هم میزند ...
می چشد! ... نمک میزند ! ... تا بچه های گرسنه به خواب روند ...
دیشب هم همین غذا را می پخت ... و فردا شب ...هم
...
پای به راه کدامین سفری ! ؟
امشب ... قبل از سفرت ...
سری به خانه همسایه دیوار به دیوار بزن ... !
آری همان خانه ای که پدر ... در بستر بیماری ...
به خاطر تهیدستی ...دارو ...درمان !
مرگ را انتظار میکشد !
همین همسایه ای که دیروز با رویی گلگون از شرم مبلغی را به رسم وام طلب کرد !!!
کمکش کردی ؟ ... نداشتی ...!؟
...
عازم کدام دیاری !؟
امشب قبل از رفتنت ...
سری به خانه آن آشنا بزن ...
همان که با تو همخون است ...
همان که ... دیشب برای خداحافظی و حلالیت رفته بودی ...
و گفتی خدا قسمت کند ... سفر هفتم است ...
همان که فرزندانش به خاطر تنگدستی ... به خاطر لباسهای کهنه شان ... در گوشه ای به خفت خود را از چشم تو پنهان ساختند ...
...
در کدامین هوائی !!!؟ ... محشر عرفات !
منا ... یا جمرات ... ؟
زحمت سفر بر خود هموار مدار ... که شیطان در قلب تو... در روح توشت
برای خلوص ... خود را رمی کن ... خود را برهان ... از خود !
که خدای بر تو حرام کرد ... در این سفر ... حتی دیدن خود ( ت ) را در آئینه
شاید در هوای مقام ابراهیم ... ی !!!؟
همان موحدی که در پیمودن راه خلوص و بندگی ... به فرمان فرزند را به مسلخ برد !؟
ابراهیم ... فرزند را به مسلخ برد ... تو ایمان را ... !
...
زیارت ائمه بقیع ... با پیامبر را ... دلتنگی ؟
همان پیامبری که فرو ریخت سقف آن مسجدی را که اجداد تو به ریا و تزویر ساختند را ...
فرمان داد !؟
...
طالب کدامین زیارتی ... زیارت خدیجه کبری !؟
همانی که تماممی اموالش را در راه دین و مردمش ... انفاق کرد !؟
...
برخیز ...
رخت ریا بر تن بدران ...و
احرامت را ...همان تن پوشی که از هر تملق ... از هر ریا تهیست ...
بر تن کن ...
خسی شو ... برای آن میقات !!!
که قیامت ... ت ... نزدیک است
...
خدای را... در آن یتیم خانه ...
کنار آن قابلمه پر آب ...
خدای را ... بر بالین آن بیمار ...
خدای را ... در نا امیدخانه سالمندان
همانجا که پدر و مادرمان در انتظار جرعه ای محبت و در صف مرگ ایستاده اند ...
خدای را ... در بی بضاعت خانه های آبرومند ...
خدای را ... هزار جای دیگر طواف کن ...
...
کعبه خود سنگ نشانیست که ره گم نشود
حاجی احرام دگر بند و ببین ... یار کجاست
منبع : وبلاک پوچ . س .. ت ... ا .... ن
http://poochestan.blogfa.com/
………………………
هارا گئدیرسه ن ؟
آللاهین ائوینه ؟ آللاهین گؤروشونه ؟
اوزبه اوز ائوین قاپیسینی دؤی ، هه ن ، او ائوی کی یئتیم خانادیر
او ائوی کی هر گئجه اوشاقلار آج یاتیرلار ، آللاه بو گئجه اوردادیر
بو گئجه ، یولا دوشمه میشده ن قاباق ، بیر آز قونشو ائوینه قوناق گئت
باخ گِؤر ، اوجاق اوستونده کی قابلاما دولودور ،
دولودور سوینان
هه ن ، ته کجه سو
و آنانین الینده قاشیغی ، پیشمیشی قاریشدیریر
دادینا باخیر ، دوز سه پیر ، اوقه ده ر قاریشدیریر ، قاینادیر کی ، آج اوشاقلار یوخلویالار
دونه ن گئجه ده بو پیشمیشی پیشیرمیشدی
ساباح گئجه ده پیشیریه جاخ ، بیری گونده
*
هارا یوللانیرسان ؟
یو گئجه یولا دوشمه میشده ن قاباق
دوواربیر قونشووا بیر باش وور
هه ن ، او ائویکی آتاسی خسته دیر ، یورقان دوشه کده
یوخسوللوقدان ، داوا درمانسیزلیقدان
اؤلومون یولونو گؤزلور
بو قونشوکی دونه ن قیزارا-  قیزارا سه نده ن بیر آز بورج ایسته دی
وئردین ؟ یوخووویدی ؟
*
هارا گئدیرسه ن ؟
بو گئجه گئتمه میشده ن قاباق
او تانیشیوین ائوینه باش وور
اوکی سه نده ن قاپی بیردیر
اوکی دونه ن حلاللیق آلماغا یانینا گئتمیشدین
و دئمیشدین ، آللاه قویسا ، یئددی مینجی یولوندور
اوکی اوشاقلاری کاسیبلیقدان ، جیندیریق پالتارلارینا گؤره ،
بیر بوجاقدا گیزله نیب گؤزووه گؤرسه نمه دیله ر
*
هانسی هاواداسان؟
محشر عرفات؟
منا؟ یا جمرات؟
بو یولچولوغون زحمتینی بوینووا آلما ،
شئیطان سه نین اوره یینده دیر، سه نین روحوندادیر
تمیزله نمه کده ن اؤتور ، اؤزووی رمی ائله ، داشی اؤزووه وور ،
اؤزووی قورتار، اؤزونده ن
نه ده ن کی ، آللاه سه نه حرام ائیله دی ، بو یولچولوقدا ، حتی اؤزووه آینادا باخماغی
*
اولوکو ابراهیمین آیاغینا چاتماغ ایستیرسه ن؟
او آللاهلی نی کی آللاهین یولوندا
آللاهین بویوروقوینان ، بالاسینی سالللاخا آپاردی؟
ابراهیم بالاسینی سالللاخا آپاردی ، سه ن اینانجیوی
*
هانسینا گؤره اوره یین داریخیر؟ بقیعین زیارتی ، یا پئیغمبیرین؟
او پئیغمبر کی ،
آتا بابالارین ایکی اوزلولوق ، یالتاقچیلیقنان دوزه لده ن مه چیدین ییخماغینا بویوروق وئردی؟
*
کیمی زیارت ائله مه یه اوره یین چیرپینیر؟
خدیجه کبری زیارتینه؟
او کی بوتون وار یوخونو اینانجینین ، آداملارین یولوندا باغیشلادی؟
*
دور ، اویان ، ایکی اوزلولوق ، یالتاقچیلیق ، پالتارلارین اینینده ن چیخارت
احرام پالتارلاریوی ، او پالتارلاری کی هر یالتاقچی لیقدان ، ایکی اوزلولوکده ن پاکدیر، گئیین
کیچیل او میقاتدان اؤتور
نییه کی ، قیامت یاخیندیر
*
آللاهی ، او یئتیم خانادا
آللاهی ، اوجاق اوستونده کی سودان دولو قابلامادا
آللاهی ، نوخوش قونشونون باشی اوسته
آللاهی ، قوجالار ائوینین اومودسوزلوغوندا
اورداکی منیم سه نین آتا آنالاریمیز اوره یی ، بیر آز محبتده ن اؤتور چیرپنیر
اورداکی اومودسوزلوغنه ن اؤلوم صفینده نوبه یه دوزولوبله ر
آللاهی ، آبیرلی کاسیبلارین ائوینده
آللاهی ، مین یئرده
آللاهی ، هر یئرده زیارت ائله
*
کعبه بیر نیشان داشیدیر
بیر داشدیر کی یولووی آزمییا سان
سه ن کی آزیبسان
بیرده احرام باغلا

حاجی بیر یولدا احرام باغلا آختار ، گؤر ،

یار هاردادیر ، یار هاردادیر 
*

2013-10-23

مولا علی



 
بدانید که زبان پاره ای است از انسان. اگر آدمی سخن گفتن نتواند، زبان او را گویا نگرداند و اگر بر گفتار توانا بود، گویایی به زبان مجال درنگ ندهد. ما امیرانِ گفتاریم. سخن، به تعلیم ما ریشه دوانیده و شاخه های خود را بر سر ما تنیده.
بدانید خدایتان بیامرزاد! شما در زمانی به سر می برید که گویندۀ حق اندک است در آن، و زبان در گفتن راست ناتوان. آنان که به حقّ اند خوارند و مردم به نافرمانی گرفتار، و سازش با یکدیگر را پذرفتار. جوانشان بدخو و پیرشان گنهاکار. عالم شان دورو، قاری شان سودِ خودجو، نه خردشان سالمند را حرمت نهد و نه توانگرشان مستمند را کمک دهد.
« نهج البلاغه خطبه 234» ترجمۀ دکتر سیّد جعفر شهیدی

2013-10-11

گل شویودو


آن قدیمها که بچه مدرسه ای بودیم ، بهار که می رسید ، اورقیه آنایمان قوطی مخصوص تخم گل هایش را از یخدانش بیرون می آورد و تخم گل ها را با سلیقه و حوصله دورتادور باغچه حیاطمان با نظم و ترتیب می کاشت. تخم سیاه تپلی و کوزه مانند لاله عباسی و تخم سوزنی شکل نیم سانتی شویودو برای اورقیه آنایمان معرفتی از معرفتهای بی کران پروردگار بود. دیری نمی گذشت و جوانه ها به گل می نشستند و دور به من و دوست جان می رسید. گل های لاله عباسی را می چیدیم و لب ها و گونه هایمان را با آنها بزک می کردیم. چادرهای گلی گلی مان را هم به تقلید از فیلم های هندی ، دور کمر و سر می پیچیدیم . این گل را هم که ما به آنها « شویودو » می گفتیم چیده و گلبرگهایش را آهسته روی ناخن هایمان قرار می دادیم و صبر می کردیم که یک کمی خودشان را بگیرند. آن گاه برای خودمان خانمهای شیک و خوشگل می شدیم و خاله بازی هایمان جان می گرفت. البته دستهایمان بسیار آهسته تکان می دادیم تا گلبرگها نریزد. چند دقیقه ای خانم خوشگل شدن هم برای خودش عالمی داشت. یادش به خیر.

اکنون دیگر عطیه خانم ما شویودو را دوست ندارد و می گوید گل قدیمی است و مخصوص گورستان است. اما در گورستانها  گل های مختلف کاشته می شود و هیچکدام را نمی توان  مخصوص گورستان دانست. بخصوص شویودوی ما را که برگ برگش خاطره ای است از دوست جان و خاله بازی و دستهای گرم مادربزرگ. اما غافل از چشم عطیه خانم که این گل ها در گوشه ای از باغچه به حال و هوای خودشان روئیده اند و منتظرم تخمهای سوزنی شکل نیم سانتی شان آماده شود و برای بهار آینده نگاهشان بدارم.



2013-10-06

میمون است دیگر


میمون است دیگر!! ، باید تنها پشت میله ها بنشیند ، تخته پاره هائی و مکانی برای بازی میمونانه اش دارد . نعمت هم فراوان است . آنجا می نشیند و زل می زند به اشرف مخلوقات که به تماشایش می آیند. خیلی وقتها هم قهر می کند و پشت به بنی آدم می نشیند.
میمون است دیگر!! طفلک

2013-10-01

شیر هم شیر بود

شیر هم شیر بود گرچه به زنجیر بود 
مظلوم و آرام نشسته ای و ملتمسانه می نگری. 
گویی با زبان حال می گویی :« دلم برای خانه ام تنگ شده ،  مرا به خانه ام ببرید.» اما کسی صدایت را نمی شنود و یا می شنود و خود را به ناشنوایی می زند. آخر قاتق نانش هستی.  
هر ازگاهی نعره ای می کشی ، نعره ای بی اثر ، کسی از صدایت نمی ترسد. بقیه حیوانها با شنیدن صدایت دست و پایشان را گم نمی کنند. ناسلامتی سلطان جنگلی ! طفلکی !