2010-07-24

تابستان و مربا


سرانجام تیر ماه گرم و داغ جایش را به مرداد سپرد و رفت. هوای بسیار گرم از خر شیطان پایین آمد و جا را برای نسیم خنک خالی کرد. تابستان با گرما و میوه های رنگارنگش ، مرباهای خوشمزه مادر و زیرزمین پر از تاقچه های کوچک و تاقچه های پر از ظروف مربا را به یادم می اندازد. بعد از ظهرها که مادر و مادربزرگ به مجلس روضه خوانی می رفتند ، ما هم به زیرزمین می رفتیم و به یهانه گرسنه بودن به جان مرباهای خوشمزه می افتادیم. آلبالوی هسته گرفته ، گل محمدی خوش عطر و بو و زردآلوی درسته را با لذت می خوردیم. دانه های آلبالو و زرد آلو را می خوردیم و شیره مانده در پیاله مان را قاتق نانمان می کردیم. گل محمدی را چقدر دوست داشتم. مربای گل محمدی با گل تر مزه دیگری داشت. گلبرگ ها را دانه دانه از شیره جدا می کردم و به دهان می گذاشتم. گلبرگ زیر دندانمانهایم صدای خش خش خفیف و بخصوصی داشت. از صدایش لذت می بردم. گاهی وقتها شیره مربا را به ماست مان اضافه می کردیم و می خوردیم. مرباهای تابستان و رب و آبغوره و رشته پلوئی و بلغور و سایر حبوبات و سبزی خشک ها ، سیب زمینی و پیاز ، که آذوقه زمستانی مان بودند، زیر زمین خانه هایمان را پر از برکت و نعمت می کردند. نانوای سر کوچه هم نان پانزده روزمان را یکجا می آورد. آن زمان ها که صف نان وجود نداشت. شاگرد نانوا هر چند روز یک بار نان ها را پشت دوچرخه اش می گذاشت و به نوبت دم در خانه هایمان می آورد. زندگی با همه سختی هایش راحتی هائی داشت. مربای هویچ و به و کدو تنبل نیز در فصل پائیز پخته و آماده می شد. پختن و آماده کردن مربای کدو تنبل کار زیادی داشت . خرد کردن و قالب زدن و خواباندن کدوها داخل آهک و سه روز و چند بار آب اش را عوض کردن کار کدبانوهای خانه بود. بعدها بالنگ هم به میدان آمد و سر سفره بر دیگر مرباها رجز خواند و مدت زمانی گل سر سبد و حلوای پسین سفره ها شد. اکنون با وجود میوه های گوناگون انواع گوناگون مربا از عدد و شماره خارج شده است.




آن روز عصر همراه دوستان لب رودخانه رفتیم تا از هوای گرم و آفتابی لذت ببریم. هنگام بازگشت اورزولا گفت :« من باید به آلدی بروم . فردا میهمان دارم و می خواهم کیک میوه بپزم باید یوهانیس بئرن بخرم »هاله گفت :« من هم برای نوه ام انگور فرنگی می خرم.»الهامه گفت : « من هم می آیم ببینم اگر روس آلچاسی داشته باشد بخرم.»پینار هم دلش می خواست فرنگی اوزوم بخرد. اما من هوس کرده بودم قاراقات بخرم. آن هم از آن قرمزهایش که ترش مزه نیز هست. هر پنج نفرمان وارد آلدی شدیم . برایم اسم هائی که شنیدم جالب بودند. روس آلچاسی دیگر چیست ؟ انگور فرنگی چه شکلی است؟ من هیچ تا به حال به یوهانیس برن دقت نکرده ام . آخر اینجا برن زیاد است. اشتاخل برن ، یوهانیس برن ، هین برن ، بروم برن ، ارد برن . خلاصه همه خرید کردیم و یکی یکی از آلدی بیرون آمدیم تا از همدیگر خداحافظی کنیم و به خانه مان برویم. دستها و بسته ها را نگاه کردم . بجز وسایل دیگر . همه مان خرید مشترکی داشتیم و آن قاراقات ( یوهانیس یرن ، روس آلچاسی ، انگور فرنگی ، فرنگی اوزوم ) بود.بی اختیار یاد این حکایت مولانا افتادم.
ای بسا هندو و ترک همزبان
ای بسا دو ترک چون بیگانگان
پس زبان محرمی خود دیگر است
همدلی از همزبانی خوشتر است
به خانه برگشتم قاراقات یا همان انگور فرنگی را شستم و دانه ای در دهان گذاشتم ترش ترش بود. یاد بچگی ها به خیر که وقتی از سبزی فروش سر کوچه گوجه سبز می خریدیم سفارش می کردیم که ترش ترش باشد. یا لواشک ترش را که با ولع می خوردیم. دیدم که نمی توانم بخورمش پس چه کارش کنم ؟ حیف این میوه نیست. فکری به خاطرم رسید . بهتر است که مربا یپزم.


طریقه پخت :


ساقه های کوچک را جدا کردم و دانه های انگور فرنگی را داخل کاسه ریختم رویش شکر پاشیدم و گذاشتم شب تا صبح بماند . صبح روز بعد با آب و شکر شیره مربا درست کردم . وقتی شیره به غلظت مناسب رسید ، انگورفرنگی ها را به آن اضافه کرده با قاشق هم زدم و گذاشتم فقط یک دور بجوشد. بعد اجاق را خاموش کردم و گذاشتم که مربا سرد شود. در این روش میوه مربا له نمی شود و دانه درشت می ماند. بهتر است شیره اش زیاد غلیظ نباشد. تفاوت پخت مربای انگورفرنگی با توت فرنگی و گیوی در این است که وقتی روی گیوی و توت فرنگی شکر می پاشیم تا صبح آب پس می دهند. اما انگورفرنگی آب پس نداد.این مرباها برای تزئین روی کیک نیز مناسب است و زیبا دیده می شوند.

*

No comments: