2009-03-11

مسئله ای به نام عیدی


حال و هوای عید و نوروز خاطرات خوش و ناخوش گذشته را در دل آدمی زنده می کند. عید و خانه تکانی و شیرینی پزی و تدارکات دیگر یک طرف و خرید عیدی برای عمه خانمها و مادران همسر و غیره یک طرف. کلمه عیدی مرا یاد جر و بحث شیرین پدر و مادرم می اندازد. خرید عیدی برای عمه خانمها در نظر هر دوشان کاری سخت بود. عمه خانم کوچک همیشه از هدیه ها و عیدی هائی که از طرف پدرم به او می رسید اظهار رضایت و تشکر می کرد . شوهر مرحومش انتظار زیادی داشت. چله که می شد ( چیلله لیک ) او که شامل حلوای تبریز و نخود کشمش و پشمک بود ، باید تا شب چله به خانه شان می رسید. پدرم وسایل را تهیه می کرد و یا خودش به ماکو می رفت و یا توسط مسافری به آنها می رساند. شوهر عمه کوچک هم تشکر می کرد و موجب دلگرمی پدر می شد. اما عیدی با هدیه شب چله فرق داشت. هدیه عمه خانم بزرگ باید بهتر و گران تر از هدیه عمه خانم کوچک تهیه می شد. چرا ؟ چون بزرگی گفته اند و کوچکی گفته اند. دهه نمیشه که. البته این نظر عمه خانم بزرگ بود. در تمام عمرم ندیدم که عمه خانم بزرگ از گرفتن عیدی تشکر کند. حرف اول و آخرش هم این بود : برایم رو تشکی خریده اید نه چادری ، به درد آستری لحاف می خورد . با همه این گلایه ها پارچه را می دوخت و می پوشید.همین رفتار او موجب می شد که پدرم رغبتی برای خرید عیدی نداشته باشد. اما مادرم نظر دیگری داشت می گفت : عمه خانم خوشش آمده که دوخته و پوشیده است . خوب انتظار دارد که هدیه اش از همه بهتر و گران تر باشد . این درست اما یک زبان خوش و تشکر که از شان آدمی کم نمی کند .
تهمینه خانم که همسایه چند کوچه آن طرف ترمان بود ، می گفت : پارسال برای خواهر شوهرم عیدی خریده بودیم . به خودمان برگرداند . فهمیدیم که شوهرش اخم کرده که اینها برای تو ارزش قائل نیستند این دیگر چیست که فرستاده اند. برای خواهر یکی یکدانه که چادری سهمیه نمی فرستند. والله به خدا از همین چادر برای خودم هم خریده بودم . بیشتر از این نداریم . چه کار کنم ؟ از کجا بیاورم؟
عاتیکه خانم می گفت : منتظریم که صاحب کار، عیدی همسرم را بدهد تا برای مادر و خواهرهای شوهرعیدی بخریم. خدا کند این بار بپسندند. هر سال شوهر خواهر بزرگ سرکوفتمان می زند که به شخصیت خودتان فکر کنید و اگر خودتان شخصیت ندارید ، شخصیت مرا در نظر بگیرید . من نمی توانم به زنم اجازه بدهم لباسی را که یک تومن نمی ارزد بپوشد و نزد فامیلم سرم پائین باشد.
امثال این حرفها زیاد و زیادتر است. خرید هدیه برای خوشحال کردن طرف مقابل است. برای یادآوری است و نوعی آداب و رسوم به شمار می رود. آدمی می تواند با یک جفت جوراب و یک گلدان گل و یک بشقاب کیک عزیزانش را خوشحال کند. مگرپدر و برادر بدهکار هستند که مجبورند هدیه های گران قیمت بخرند. مادر بزرگ مرحومم می گفت : وارین وئرن اوتانماز ، یوخدان وئرن دلی دیر / کسی که از دارائیش هدیه می کند خجالت ندارد ، کسی که با دست خالی و بدهی هدیه می کند دیوانه است.
دوستوم منی یاد ائیله سین بیر چوروموش گیردکانلا / دوستم یادم کند با یک گردکان پوسیده
دارم از این اجنبی ها تعریف می کنم. من با همین دوستان ( به قول بعضی ها ) اجنبی ام در مورد تهیه هدیه خیلی راحتم . یا دور هم جمع می شویم وهمه با هم دسته گلی زیبا هدیه می کنیم و یا هر کدام به حدی که داریم یا دلمان می خواهد هدیه تهیه می کنیم. هدیه باید با صمیم قلب و علاقه تهیه شود نه با اضطراب و نگرانی و نداشتن .

No comments: