2016-11-18

Elisabeth „Ellis“ Kaut


Meister Eder und sein Pumuckl

الیزابت کاوت ، خالق وروجک ، امروز 96 ساله شد.
الیزابت کاوت :
در 17 نوامبر 1920 در شهر اشتوتگارت آلمان به دنیا آمد. او نویسنده کتاب کودکان بود.او در سال 1962 جن کارتونی وروجک را ساخت.
وروجک ، جن است. او موهای قرمز و به هم ریخته ، پیراهن زرد کوتاه و شلواری سبز  دارد. روزی از روزها داخل ظرف چسب آقای نجار می افتد و دیده می شود. آقای نجار ( مایستر ادر ) او را خوب شسته و تمیز می کند و برایش تختخواب کوچک می سازد و از آن پس این دو کنار هم زندگی می کنند. آقای نجار دکان کوچک نجاری در مونیخ دارد و با کار نجاری زندگی می گذراند. او از زندگی و کارش راضی است.
وروجک با حرکات و رفتار بامزه اش کودکان را پای تلویزیون می نشاند.
*
الیزابت بعد از یک بیماری درازمدت  در 24 سپتامبر 2015 در سن 94 سالگی درگذشت.
*

بومادران


2016-11-15

اسنه ک اسنه کی گه تیره ر ، حئیف سنه طووله ده کی

دئییر بیر گونلرین بیر گونونده ، بیر کیشی خه لیاغی گئجه چاغی ائوینه بیر یولداشینی قوناغ آپارار . ائوین آروادی شامی پیشیریب یئییب ایچه ندن سونرا ، چای گه تیره ر . بیر آز گئچه ندن سونرا ائوین کیشی سی گؤره ر قوناق اسنیر ، اونون دالیسیجا دا ائوین آروادی اسنیر . بیردا ها دا دیققت ائله ر گؤره ر بعلی قوناق اسنیر سونرا دا ائوین آروادی اسنیر . اؤز اؤزونه دئیه ر : هه ن بیلدیم . بونلار بیر بیرله رینه ایشاره ائلییب رمزینه ن سؤز انلادیرلار من بو دردی چکه بیلمه ره م . تئز اتاقدان چیخار ائشییه و دالیسیجا آروادین سه سله ر . یازیق آرواد ائشییه چیخماق همه ن یاپیشار یاخاسیندان طوولویه آپارار کی ای کوپه ک قیزی . دئگینه ن گؤروم اسنه مه کنه ن قوناغا نه ایشاره آنلادیردین . یازیق آرواد هر نه یالوارار کی بو آیه بو کلام ، قران سنه آند اولسون ، کیتاب سنه آند اولسون کی هئچ زاد آنلاتمیردیم . او اسنیردی منی ده اسنه مه ک توتوردو . کیشی اینانماز یازیق آروادی ووروب اؤلدوره ر . سورا دا قاییدار اؤز اؤزونه دییه ر : کؤپه ک اوغلو صبر ائله گئجه یاریسی سنین ده باشیوی که سه جاغام . بیر آز اوتورار گؤره ر قوناق اسنیر . بو کیشینی ده اسنه مه ک توتار . قوناق اسنه ر بو کیشی اسنه ر . کیشی آخیردا دییه راسنه ک اسنه کی گه تیره ر حئییف سنه طووله ده کی 
*

که خمیازه خمیازه می آورد

می گویند یک شب مردی، میهمانی به خانه اش می برد. بعد از شام متوجه می شود که میهمان خمیازه می کشد و به دنبال او زن صاحبخانه نیز خمیازه می کشد . با خود فکر می کند که سر و سری میان میهمان و زنش است . غیرتش گل می کند و از اتاق بیرون می رود و بلافاصله زنش را صدا می زند . وقتی زن از اتاق بیرون می آید ، او را به طویله می برد و می گوید : فلان فلان شده چه سر و سری با میهمان داشتی ؟ چه اشاره هائی به وسیله خمیازه می کردید ؟ زن هرچه قسم می خورد و التماس می کند که هیچ سر وسری درمیان نبود، مرد باور نمی کند و همانجا زن را می کشد و به اتاق برمی گردد و پیش میهمان می نشیند و تصمیم می گیرد نصف شب میهمان را نیز در خواب بکشد . میهمان خمیازه می کشد و به دنبال او مرد نیز خمیازه می کشد . بعد از دقایقی مرد متوجه می شود که زنش را بیهوده کشته است . می گوید : که خمیازه خمیازه می آورد ، حیف بر تو ئی که در طویله هستی ( اشاره به زنش که بیگناه کشته است).

اطلسی


کاکتوس ها


کاکتوس کریسمس


Geldbaum


2016-11-08

بو آدام منیم بابام - فاتح قیسسا بارماق

 بابام

بو آدام منیم بابام
سکیز کؤشه کاسکئتیله
اوموزوندا ساکوسویلا
*
جئبینده یوک پاراسی
بافرادیر سیگاراسی
یوره گینده بیر یاراسی
*
آلتی جوجوق بویوتموش
بیر ایشچی معاشیلا
بو آدام منیم بابام
*
آغلاما منیم بابام
آغلاما ناچار بابام
قارا گؤن گئچه ر بابام
*
بیر قاپینی قاپایان
گئری آچار بابام
الله بؤیوکدور بابام
*
بو آدام بنیم بابام
دردی داغلاردان بویوک
چاره سیز بئلی بوکوک
*
بیر گون اولسون گرلمه میش
راحات ندیر بیلمه میش
گؤز یاشینی سیلمه میش
*
بیر لقمه اکمه ک اوچون
کیمسه یه اییلمه میش
بو آدام بنیم بابام
*
آغلاما آسلان بابام
درد ائتمه ناچار بابام
قارا گون گئچه ر بابام
*
بیر قاپینی قاپایان
گئری آچار بابام
الله بویوکدور بابام
*
بنیم بابام مرد آدامدیر ، مانقال گیبی اوره یی ، یوفقا گیبی قلبی واردیر ، حیاتیم بویو اونا اوزندیم هئپ ، فداکاردی، بیر دیکیلی آغاجی اولمادی بلکی ، آما کندی سی اونورویلا یاشایان کوس کوجا چیناردی ، اوستومده کی کول کاناد ، سیرتیمی یاسلادیغیم داغ کیبی دی ، بن بابامین اوغلویام ، تپه دن دیرناغا ، آنادولویام
فاتح قیسسا بارماق
*
ترجمه به زبان فارسی
این آدم پدر من است
با کلاه هشت گوشه اش
با ساکوی روی کتفش
*
در جیبش پولی ندارد
سیگارش بافراست
در دلش هزار زخم است
*
شش بچه بزرگ کرده
با حقوق کارمندی اش
این آدم پدر من است
*
گریه نکن پدر من
گریه نکن پدر ناچار من
روز سیاه تمام می شود
*
کسی که دری را بسته
دوباره باز می کند
خدا بزرگ است پدرم
*
این آدم پدر من است
دردش بزرگتر از کوههاست
بدون چاره و کمرش خمیده است
*
یک روز نخندیده است
آسایش به خود ندیده است
اشک چشمانش را پاک نکرده است
*
بیر خاطر یک لقمه نان
در مقابل کسی سر فرود نیاورده است
این آدم پدر من است
*
گریه نکن پدر شیردل من
چیزی را برای خودت درد نکن پدر من
روز سیاه می گذرد پدر من
*
کسی که دری را به روی ادم می بندد
روزی بازش می کند
خدا بزرگ است پدرم
*
پدر من مرد است ، دلی گرم مثل منقل دارد ، قلبی نازک و لطیف همچون یوفقا دارد ، در تمام عمرم همیشه به او اعتماد کردم ، او فداکار است در عمرش صاحب اصله درختی نشد ، اما خودش با زندگی پر غرورش چناری کهنسال است ، بال و پرم ، مانند کوهی است که به او تکیه داده ام ، من پسر پدرم هستم ، از سر تا به پا ، فرزند آنا دولو هستم

*

کاسکئت و ساکو : کلاه و نشان ارتشی
بافرا : نوعی سیگار ارزان قیمت ترکیه
مانقال : منقل ، در اینجا گرمای دل به حرارت منقل تشبیه شده است . یوفقا : نوعی نان خیلی ترد و ظریف . در اینجا نازکی و رئوفی قلب به یوفقا تشبیه شده است
.