2024-01-11

آی جماعت آنام دوشوب یادیما

 شب آرزوها

مادرم، مهربانم، جان و دلم. امشب شب آرزوهاست. رغایب است و از صبح گوش به زنگ تلفن بودم که زنگ بزنی و یادآوری کنی. بگویی:« دخترم، رغایب است. خواندن دعا و یس و آیت الکرسی برای پدر و برادر و بقیۀ اسیران خاک فراموشت نشود.» راستش را بخواهی، تا این لحظه چیزی نخواندم و کاری نکردم. آخر چشم انتظارت بودم. دریغ از صدائی و ویدیوئی.
آخ مادرم امروز اوّلین رغایب تو بود. می گویند عمرش را کرده و نوه و نتیجه اش را هم دیده و به سلامتی و با سپری کردن هفته ای بیماری، دنیا را ترک کرده و گریه و زاری ندارد. می دانم که چنین فکری نمی کنند. زیرا آنان نیز مادر از دست داده اند و حال مرا می فهمند. فقط می خواهند دلداری ام دهند.
نمی دانی این مدّتی که نبودی، بر من چه گذشت! دیگر صدایت را نشنیدم. یک بار دلتنگ بودم و می خواستم درمورد موضوعی با تو مشورت کنم. شماره ات را گرفتم و منتظر شدم به تلفنم جواب بدهی. اما پس از چند لحظه ای یادم افتاد که جواب نخواهی داد. تلفن را قطع کرده و کودکانه در فراقت اشک ریختم. نمی دانی چقدر سخت است روزهای بی تو بودن و جای خالی ات را تحمل کردن.
مادرم، جان و دلم، شب آرزوهایت، رغایب ات مبارک.
*
من آنامی گؤرمدیم
آغ ساچینی هؤرمدیم
بیر خلوت یئر تاپمادیم
دانیشمادیم گولمدیم
*
آناجان
گئتدیم آتام ائوینه
غملی کؤنلوم سئوینه
سنی اوردا گؤرمدیم
بنزه دی یاد ائوینه
*


No comments: