2024-06-16

محمود دولت آبادی - طریق بسمل شدن

محمود دولت آبادی، با « کلیدر» ش، « جای خالی سلوچ» اش، « روزگاری سپری شده  با مردم سالخورده» اش، ایام سخت زندگی را با تحمّل سپری کردم. « طریق بسمل شدن» اش را خواندم و قسمتی را به حال و هوای خودم به ترکی آذربایجانی برگرداندم.

طریق بسمل شدن

باری… در جایی انگشتی دکمه ای را می فشارد، دستی اهرمی را می کشد و هیولایی از دهانه ای رها می شود و به پرواز درمی آید زیر سقف آسمانی که آبی است، سربی است، ابری است و شاید بارانی. امّا کجا را نشانه گرفته است آن هیولا برای فرودآمدن، آن پروازکننده ای که بال ندارد؟ این را هیچ کس به دقّت نمی داند، حتّی صاحب آن دست یا دارنده ی آن انگشت. بس کسانی از فرودِ ناگهانی آن آگاه می شوند که دیگر نیستند تا به ما بگویندچگونه خبر شدند.
دهانه ی فراخ آن خروجیِ فلزی هنوز بوی دوزخ می دهد.
*
هه… بیر یئرده، بیر بارماق، بیر دویمه نی باسیر، بیر ال اهرمو چکیر و بیر هیولا، بیر زادین آغزیندان قورتولوب گؤی رنگینده کی گؤیون آلتندا،اوچماغا باشلیر. هوا بولوت دور، بلکی ده یاغیر. آنجاق بیلینمیر او هیولا، او قانادسیز اوچان، هارانی نیشان توتوب؟ هئچ کیم بیلمیر. حتی او بارماق یا او الین یییه سی. ائله ده اونلار بو بیردن – بیره آتیلان دان خبرلری اولاجاق کی داها آرامیزدا دئیللر، بیزه نه سایاق خبرلری اولماقلارینی تعریفله سین لر.
او گئنیش دمیرین آغزی هله ده جهنم قوخویور.

*
   

No comments: