2023-12-04

سحر دختر نازم

بخندیم و شاد باشیم، امّا به چه قیمتی؟!
مادر پس از گذشت دو سال و اندی دوری، به دخترش رسیده است. غرق در شادی است. برایش آوازی از ته دل و شادی می خواند. از ایام دوری، از روزها و شبهائی که در حسرت او به سر برده، سخن می گوید. شادی اش را با دوست دارانش قسمت میکند. دخترش را به صحنه دعوت می کند. دختر نوجوان موهای کوتاهی دارد. کت و دامن پوشیده ( مثل بقیّۀ دختران هم سن و سال و همزمانش ) پیش مادر می آید و با آهنگ و صدای مادر می رقصد. رقصی همچون رقص های زمان خودش. زیبا، آرام، متین و خجالتی. رقص اش مورد پسند من و امثال من است. تیپ و ژست و رفتارش عادی است. فیلم و آواز و رقص مادر و دختر را چندین بار تماشا می کنیم و خوشمان می آید. بدون این که لباس یا آرایش یا رقص او توجّه ( منفی ) ما را جلب کند، خوشحالیم که خدا مادر و دختری را به هم رساند. همه می دانیم و خدا می داند که این دو در فراق هم چه کشیده اند.
حال چند سالی می گذرد که مادر درگذشته است و دختر برای خود مادری و گردانندۀ خانوداه ای شده است. عدّه ای که دوست دارند به هر قیمتی دیده و مورد توجّه قرار گیرند و فالوورجمع کنند، ویدیوی این مادر و دختر را به مسخره گرفته و برایشان به قول خودشان« دابسمش» ساخته اند. چنانکه دختر مجبور به انکارخویش شده است. انکار ندارد. خدا هرکسی را به گونه ای و شکل و شمایلی آفریده است. تو از قیافه و رقص ات شرمنده نباش، بلکه آنانکه با این حرکات مشمئزکننده، سعی در جمع کردن فالوور دارند، از تو و روح مادرت شرمنده شود.  
تو ای که می خواهی به هر قیمتی که شده خود را نشان بدهی، نه گُلم، نه جانم، با این  کارها نه تنها مشهور نمی شوی، بلکه مورد انزجار هم می شوی. اگر می خواهی کمدین و طنزپرداز شوی، زحمت بکش و از پیشکسوتان درس بیاموز.

No comments: