2022-07-29

حضرت مولانا می فرماید

 حضرت مولانا می فرماید:

چونکه حکم اندر کف رندان بود
لاجرم ذوالنوّن در زندان بود
*
چون قلم در دست غدّاری بود
بی گمان منصور بر داری بود
*

2022-07-24

خواجه عبدالله انصاری

 سایت قایاقیزی

نامش آشناست. آشنا درکتابهای درسی، با توضیحی مختصر درباره اش. درباره اش آنچه که به خاطرم مانده تاریخ تولد و وفات و محل دفن و قرنی که می زیسته. باز خدا بیامرزد کسی را که به فکرش افتاد تا در تقویم، برای این عزیران، روزی به عنوان بزرگداشت برگزیند و با دیدن اسمش کنجکاو شده و مطالعه ای کنم.
« پیر هرات، پیر انصار، استادِ شریعت و پیرِطریقت. مادرش بلخی بود و پدرش هراتی. مفسّرِ قرآن کریم و صاحب مناجات نامه و الهی نامه و محبت نامه، قلندرنامه و... » و
در اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم می زیست. زندگی اش از چهار سالگی به خواندن و نوشتن و آموزش قرآن کریم، تحت تعلیم پدر آغاز و تا هشتاد و پنج سالگی به پایان رسید و در گازرگاه هرات به خاک سپرده شد. در سن هفتاد و شش سالگی بینائی چشمانش را از دست داد اما دست از تلاش برنداشت.
مختصری از آنچه درباره اش خواندم می نویسم تا بیشتر مطالعه کنم و بیشتر بدانم و از او بنویسم.
*
یارب ز تو آنچه من گدا می خواهم
افزون ز هزار پادشا می خواهم
هر کس ز در تو حاجنی می خواهد
من آمده ام از تو ترا می خواهم
*
من بنده ی عاصیم رضای تو کجاست
تاریک دلم نور ضیای تو کجاست
ما را تو بهشت اگر به طاعت بخشی
آن بیع بود لطف و عطای تو کجاست
*
مست توام از جرعه و جام آزادم
مرغ توام از دانه و دام آزادم
مقصود من از کعبه و بتخانه توئی
ور نه من از این هردو مقام آزادم
*
در دوزخ اگر وصل تو در چنگ آید
از حال بهشتیان مرا ننگ آید
ور بی تو به صحرای بهشتم خوانند
صحرای بهشت بر دلم تنگ آید
*
دی رفت و باز نیاید، فردا را اعتماد نشاید، حال را غنیمت دان که دیر نپاید.
*


2022-07-10

عید بر عاشقان مبارک باد

 سایت قایاقیزی

عید قربان است و صدای عطیه خانم را که به بهانۀ تبریک عید، زنگ زده و سخنرانی می کند، از پشت تلفن ام می شنوم. از حقوق حیوانات می گوید و ستم به بز و گوسفند و گاو و مرغ و خروس که بی رحمانه قتل عام می شوند و این عین بی رحمی است و.... دلش می خواهد با هاله هم حرف بزند و حال و احوالی بپرسد. هاله با اشاره چشم و دست به من می فهماند که نمی خواهد با او حرف بزند و من به راحتی دروغ می گویم:« موبایل هاله زنگ زده و دارد با یکی حرف می زند و...»
می گویند:« دروغ مصلحت آمیز به ز راست فتنه انگیز.» اما نمی دانم این دلیل قابل قبولی برای دروغ گفتن است یا نه. اما یادم می آید که یک بار اورزولا همه را « بجز عطیه» برای خوردن قهوه و کیک، به خانه اش دعوت کرد و در جواب گلایۀ عطیه راست و پوست کنده گفت که دلش نخواسته او را دعوت کند، که او با زبان تلخش موجب آزار بقیّه می شود، اوقات تلخی و ناراحتی پیش آمد و زبان تند و تیز عطیه به کار افتاد و ارتباط بین آن دو کاملا قطع شد آن هم با دلخوری و خاطره ای ناخوشایند. این خاطره سبب شد که نتوانم راست و پوست کنده بگویم که هاله نمی خواهد با تو حرف بزند. دوستی آن هم به زورچه  دارد ؟ اخلاقناشایست دیگری که بیشتر از هرچیز موجب رنجش اطرافیان می شود، شوخی های بی مزه و توهین آمیز عطیه و خنده های بلندش بعد از شوخی و گفتن:« شوخی کردم جنبه داشته باش» است. خنده و شادی آن هم به قیمت شکستنِ دلِ عزیزان، چه معنی دارد؟
دئیدیم دیلیم اول دیلیم
بیر آز هلیم اول دیلیم
سن کی کوسدوردون یاری
دیلیم – دیلیم اول دیلیم

بعد از خداحافظی از عطیه، هاله را سرزنش کردم. گفتم:« چه اشکالی داشت به حرمت این روز عزیز هم که شده، اگر گوشی را از دستم می گرفتی و یک سلام و علیک کوتاهی می کردی و مرا وادار به دروغ گفتن نمی کردی؟ «دیلیوه یارا چیخمازدی کی.»
گفت:« اگر گوشی را از دستت می گرفتم و با او حرف می زدم دعوایمان می شد و ناراحت تر می شدی. آخر در این اوضاع و احوالی که مردم متمدّن به جان هم افتاده اند و یکی دارد به بهانه ای مردم کشوری را به خاک و خون می کشد، در حالی که مردم بی گناه قتل عام می شوند و کسی نمی تواند جلودارشان شود، چه جای دفاع از گاو و گوسفند و بز؟ کودکان افریقائی از شدت بیماری و گرسنگی، تلف می شوند. به خدا اگر توانش را داشتم همین چهارپایان قربانی را بار کامیون می کردم و به بچّه های گرسنۀ افریقا، به مردم جنگ زده که خانه و کاشانه شان ویران و گرسنه و سرگردان به گوشه و کناری پناه برده اند، به مردمی که گرانی کمرشان را خم کرده، می رساندم. آه ای خدا...»
او حرف می زد و به دنیا بد و بی راه می گفت. همه را به باد لعنت گرفته بود از آدلف هیتلر گرفته تا ولایمیر هیتلر
*
خدایا در این روز مقدّس آرزو می کنم که تا عید قربان سال بعدی، خونخواران را به سزای اعمالشان برسانی و آرامش به دنیا بازگردد.
*

2022-07-02

زبان در دهان ای خردمند چیست

 حضرت مولانا می فرماید:

آدمی مخفی است در زیر زبان
این زبان پرده است بر درگاه جان
چون که بادی پرده را درهم کشید
سرِّ صحنِ خانه شد بر ما پدید
کاندر آن خانه گهر یا گندم است
گنج زر یا جمله مار و کژدم است
*
و ما می گوییم:
باشدان سوروشدولار:« کئفین نئجه دیر؟» دئدی:« بو دیلیم – دیلیم اولموش قویسا یاخجی دیر.»
*