قسمت سوم
قسمت دوم
در دوره های پیش سرمایه داری ، فرهنگ و ادبیات نمی توانست مصرف توده ای داشته باشد و بهمین جهت تولید ادبیات و فلسفه و هنر ، الزاما باید محل مصرف خود را دربین طبقات حاکمه ، بویژه دربین لایه مصرف کننده آن ، یعنی بوروکراسی پیدا می کرد و تولید کننده آن باید زبان بازار مصرفی آن ، یعنی بوروکراسی را در نظر می گرفت. بوروکراسی و روحانیت ، همیشه در دوره های پیش سرمایه داری ، تنها لایه های آشنا به خواندن و نوشتند بودند ، بجز اشعار فولکولور که سینه به سینه انتقال می یافت ، زبان نگارشی ، از شعر و فلسفه و تاریخ نگاری و غیره ، الزاما با زبان بوروکراسی کشور مرتبط بود ، وگرنه نمی توانست ، مصرف کننده خود را داشته باشد و در واقع ، تولید کننده فرهنگ و فلسفه و ادبیات وابسته بوروکراسی بود. راز شکوفائی ادبیات در دهه های پایانی قرن نوزدهم در روسیه ، در جامعه ای که نود و پنج در صد آن را دهقان خرافات زده روس تشکیل میداد ، نمی توانست جمعیت بزرگ روستائی آن کشور باشد ، بلکه مصرف کنندگان آن ، قبل از هرچیزی ، بوروکراسی بسیار بزرگ روسیه در آن زمان بود.
همین امر درمورد فرانسه نیز صادق است که اولین کشوری بود که حتی قبل از انقلاب فرانسه ، دولت متمرکزی با یک بوروکراسی بزرگ بوجود آورده بود و بهمین دلیل نیز ، ادبیات فرانسه ، توانسته بود برتمام زبان و ادبیات اروپا سایه بیندازد. سلطه زبان لاتین بر اروپا نیز بر فلسفه و حقوق و زبان اداری و سیاست و مذهب ، بدلیل وسعت مصرف کننده بوروکراسی کلیسا و ساختارسیاسی دولت –مذهب ، الزاما ناشی از همان قانونمندی حاکم بر رابطه تولید فرهنگ و بوروکراسی ، ناشی می گردید .
زبان فارسی و گسترش آن نیز نمی توانست از این قانونمندی حاکم بر بوروکراسی و فرهنگ جدا باشد، بی آنکه بتوان از ذات یک زبان ، استنتاج ویژه ای در باره برتری آن کرد و از آن یک اهرم ستم درست کرد. امروز کسی به زبان لاتین سخن نمی گوید ، و زبان فرانسه ، با آن پشتوانه بزرگ تاریخی خود در تولید فرهنگ و ادبیات به حاشیه رانده شده است. امروز ، زبانی که روزگاری مورد تحقیر فرانسوی ها بود ، جای آنرا گرفته است .در نتیجه باید گفت که زبان فارسی نیز در ایران امروز ، در فراتر از ملیت فارسی زبان خود ، بضرب چماق قدرت سیاسی محل مصرفی دارد. با هرگونه تغییر درساختار تک ملیتی حاکم ، زبان های دیگر نیز الزاما جایگاه طبیعی و امکان توسعه خود را پیدا خواهند کرد و ملیت های دیگر در ایران نیز ، توان و خلاقیت خود در حوزه های مختلف آفرینش فرهنگ بر پایه زبان مادری خود را خواهند توانست به منصه ظهور برسانند.
4-برواقعیت مهمی در باره رابطه زبان مادری و مسله ملی در ایران باید اشاره کرد و آن اینست که مساله ملی در ایران درپشت زبان فارسی پنهان شده است. این موضوع ممکن است در عده ای این توهم را بوجود آورد و یا اینکه یک عده ای این توهم را اشاعه دهند که ما و یا هر ملیت غیر فارس دیگری ، بدون دستیابی به حقوق سیاسی خود میتوانند به حقوق زبانی خویش نائل شوند. خودِ تکوینِ مساله درایران ، خصلت تقدم موضوع سیاسی بر موضوع زبانی را نشان می دهد. همه ما فریاد می زنیم که از زمان کودتای رضا شاه ببعد در ایران ، ملت ها تحت ستم ملی قرار گرفتند و زبان فارسی از زمان رضاه شاه در ایران رسمی ، و بقیه زبان ها ممنوع گردیدند. یعنی با اهرم قدرت سیاسی ، و بگفته محمود افشار ، با استفاده از سرنیزه تیز و کوچاندن و غیره ، زبان ملیت های غیر فارس را در ایران بریدند و مانع تحصیل فرزندان آنان به زبان مادری و گسترش زبان و فرهنگ ملی خود شدند. جمهوری اسلامی نیز بعنوان جایگزین حکومتیِ سلطنت ، در این سی سال گذشته ، به شیوه ای خشن تر ، همان راه طی شده رضا شاه را ادامه داده است. برای دستیابی به حقوق زبانی ، پشتوانه سیاسی پیش برنده آموزش به زبان مادری و داشتن رسانه نگارشی و صوتی و تصویری و بودجه مالی و اقتدار لازم است. اگر در یک سال حکومت ملی در آذربایجان ، کودکان آذربایجانی توانستند به زبان ترکی تحصیل کنند ، اگر دانشگاه تبریز بوجود آمد ، اگر مطبوعات به زبان ترکی منتشر شدند ، باین دلیل بود که قدرت سیاسی حکومت ملی در آذربایجان پشتوانه آن بود و دقیقا با حمله ارتش شاهنشاهی به آذربایجان ، حق آموزش به زبان مادری نیز بضرب سرنیزه تیز، ممنوع اعلام گردید.
تمام قدرت های مستعمراتی نیز ، اول بضرب شمشیر و توپ و تفنگ ، کشورهائی را اشغال کردند و بعد توانستند که زبان قدرت مستعمراتی را بر آنها تحمیل کنند.زیرا قدرت سیاسی ، تضمین کننده امکان تحمیل زبان بودو هیچ زبانی هرگز از قدرت سیاسی جدا نبوده است و جوهر مساله زبان مادری در ایران نیز اساسا سیاسی است.
کسی که می اندیشد زبان یک مساله فرهنگی است و از سیاست جداست ، و یا فکر می کند که در چهارچوب جمهوری اسلامی می توان به حقوق زبانی و فرهنگی خود رسید ، یا عوام است و یا عوامفریب ، و شاید هم در خط تبلیغاتی دم و دستگاه های اطلاعاتی حکومت اسلامی . حکومتی که حتی وجود چند جنگ دو زبانه در تیراژ محدود را تحمل نمیکند ، حکومتی که فعالین فرهنگی آذربایجانی و ملیت های دیگررا به شیوه های مختلف بقتل رسانده ، و یا به زندان انداخته و یا مجبور به گریز بخارج از کشور می کند ، برای ما امکان آموزش به زبان مادری و " فرهنگ سازی" را فراهم خواهد کرد؟ زهی خیال باطل! راه مدرسه کودکان به مدارس تحصیلی به زبان مادری خود ، از روی جسد جمهوری اسلامی و شکسته شدن ساختار حکومتیِ تک ملیتی و تک زبانی می گذرد !
هدایت سلطان زاده. 23 بهمن ماه 1388/ برابر با 12 فوریه 2010
در دوره های پیش سرمایه داری ، فرهنگ و ادبیات نمی توانست مصرف توده ای داشته باشد و بهمین جهت تولید ادبیات و فلسفه و هنر ، الزاما باید محل مصرف خود را دربین طبقات حاکمه ، بویژه دربین لایه مصرف کننده آن ، یعنی بوروکراسی پیدا می کرد و تولید کننده آن باید زبان بازار مصرفی آن ، یعنی بوروکراسی را در نظر می گرفت. بوروکراسی و روحانیت ، همیشه در دوره های پیش سرمایه داری ، تنها لایه های آشنا به خواندن و نوشتند بودند ، بجز اشعار فولکولور که سینه به سینه انتقال می یافت ، زبان نگارشی ، از شعر و فلسفه و تاریخ نگاری و غیره ، الزاما با زبان بوروکراسی کشور مرتبط بود ، وگرنه نمی توانست ، مصرف کننده خود را داشته باشد و در واقع ، تولید کننده فرهنگ و فلسفه و ادبیات وابسته بوروکراسی بود. راز شکوفائی ادبیات در دهه های پایانی قرن نوزدهم در روسیه ، در جامعه ای که نود و پنج در صد آن را دهقان خرافات زده روس تشکیل میداد ، نمی توانست جمعیت بزرگ روستائی آن کشور باشد ، بلکه مصرف کنندگان آن ، قبل از هرچیزی ، بوروکراسی بسیار بزرگ روسیه در آن زمان بود.
همین امر درمورد فرانسه نیز صادق است که اولین کشوری بود که حتی قبل از انقلاب فرانسه ، دولت متمرکزی با یک بوروکراسی بزرگ بوجود آورده بود و بهمین دلیل نیز ، ادبیات فرانسه ، توانسته بود برتمام زبان و ادبیات اروپا سایه بیندازد. سلطه زبان لاتین بر اروپا نیز بر فلسفه و حقوق و زبان اداری و سیاست و مذهب ، بدلیل وسعت مصرف کننده بوروکراسی کلیسا و ساختارسیاسی دولت –مذهب ، الزاما ناشی از همان قانونمندی حاکم بر رابطه تولید فرهنگ و بوروکراسی ، ناشی می گردید .
زبان فارسی و گسترش آن نیز نمی توانست از این قانونمندی حاکم بر بوروکراسی و فرهنگ جدا باشد، بی آنکه بتوان از ذات یک زبان ، استنتاج ویژه ای در باره برتری آن کرد و از آن یک اهرم ستم درست کرد. امروز کسی به زبان لاتین سخن نمی گوید ، و زبان فرانسه ، با آن پشتوانه بزرگ تاریخی خود در تولید فرهنگ و ادبیات به حاشیه رانده شده است. امروز ، زبانی که روزگاری مورد تحقیر فرانسوی ها بود ، جای آنرا گرفته است .در نتیجه باید گفت که زبان فارسی نیز در ایران امروز ، در فراتر از ملیت فارسی زبان خود ، بضرب چماق قدرت سیاسی محل مصرفی دارد. با هرگونه تغییر درساختار تک ملیتی حاکم ، زبان های دیگر نیز الزاما جایگاه طبیعی و امکان توسعه خود را پیدا خواهند کرد و ملیت های دیگر در ایران نیز ، توان و خلاقیت خود در حوزه های مختلف آفرینش فرهنگ بر پایه زبان مادری خود را خواهند توانست به منصه ظهور برسانند.
4-برواقعیت مهمی در باره رابطه زبان مادری و مسله ملی در ایران باید اشاره کرد و آن اینست که مساله ملی در ایران درپشت زبان فارسی پنهان شده است. این موضوع ممکن است در عده ای این توهم را بوجود آورد و یا اینکه یک عده ای این توهم را اشاعه دهند که ما و یا هر ملیت غیر فارس دیگری ، بدون دستیابی به حقوق سیاسی خود میتوانند به حقوق زبانی خویش نائل شوند. خودِ تکوینِ مساله درایران ، خصلت تقدم موضوع سیاسی بر موضوع زبانی را نشان می دهد. همه ما فریاد می زنیم که از زمان کودتای رضا شاه ببعد در ایران ، ملت ها تحت ستم ملی قرار گرفتند و زبان فارسی از زمان رضاه شاه در ایران رسمی ، و بقیه زبان ها ممنوع گردیدند. یعنی با اهرم قدرت سیاسی ، و بگفته محمود افشار ، با استفاده از سرنیزه تیز و کوچاندن و غیره ، زبان ملیت های غیر فارس را در ایران بریدند و مانع تحصیل فرزندان آنان به زبان مادری و گسترش زبان و فرهنگ ملی خود شدند. جمهوری اسلامی نیز بعنوان جایگزین حکومتیِ سلطنت ، در این سی سال گذشته ، به شیوه ای خشن تر ، همان راه طی شده رضا شاه را ادامه داده است. برای دستیابی به حقوق زبانی ، پشتوانه سیاسی پیش برنده آموزش به زبان مادری و داشتن رسانه نگارشی و صوتی و تصویری و بودجه مالی و اقتدار لازم است. اگر در یک سال حکومت ملی در آذربایجان ، کودکان آذربایجانی توانستند به زبان ترکی تحصیل کنند ، اگر دانشگاه تبریز بوجود آمد ، اگر مطبوعات به زبان ترکی منتشر شدند ، باین دلیل بود که قدرت سیاسی حکومت ملی در آذربایجان پشتوانه آن بود و دقیقا با حمله ارتش شاهنشاهی به آذربایجان ، حق آموزش به زبان مادری نیز بضرب سرنیزه تیز، ممنوع اعلام گردید.
تمام قدرت های مستعمراتی نیز ، اول بضرب شمشیر و توپ و تفنگ ، کشورهائی را اشغال کردند و بعد توانستند که زبان قدرت مستعمراتی را بر آنها تحمیل کنند.زیرا قدرت سیاسی ، تضمین کننده امکان تحمیل زبان بودو هیچ زبانی هرگز از قدرت سیاسی جدا نبوده است و جوهر مساله زبان مادری در ایران نیز اساسا سیاسی است.
کسی که می اندیشد زبان یک مساله فرهنگی است و از سیاست جداست ، و یا فکر می کند که در چهارچوب جمهوری اسلامی می توان به حقوق زبانی و فرهنگی خود رسید ، یا عوام است و یا عوامفریب ، و شاید هم در خط تبلیغاتی دم و دستگاه های اطلاعاتی حکومت اسلامی . حکومتی که حتی وجود چند جنگ دو زبانه در تیراژ محدود را تحمل نمیکند ، حکومتی که فعالین فرهنگی آذربایجانی و ملیت های دیگررا به شیوه های مختلف بقتل رسانده ، و یا به زندان انداخته و یا مجبور به گریز بخارج از کشور می کند ، برای ما امکان آموزش به زبان مادری و " فرهنگ سازی" را فراهم خواهد کرد؟ زهی خیال باطل! راه مدرسه کودکان به مدارس تحصیلی به زبان مادری خود ، از روی جسد جمهوری اسلامی و شکسته شدن ساختار حکومتیِ تک ملیتی و تک زبانی می گذرد !
هدایت سلطان زاده. 23 بهمن ماه 1388/ برابر با 12 فوریه 2010
*
*
No comments:
Post a Comment