بعد از کلاس ژیمناستیک ، همراه با مربی و همکلاسی ها به کافه تریا می رویم . یک فنجان کوچک قهوه یا چای می گیریم و دور هم می نشینیم و گپی می زنیم. به توصیه خانم مربی بعد از ورزش از خوردن شیرینی و کیک همراه قهوه صرف نظر می کنیم و قهوه مادرمرده را هم بدون شیر و شکر می نوشیم . روزهای اول مزه تلخ قهوه بدون کیک و شیرینی و شکلات آزارمان می داد . اما حالا تا حدودی عادت کرده ایم. گل صنم می گفت :« آن یک فنجان قهوه تلخ را که دوست ندارید نخورید دیگر. مگر مجبورید؟ » اما خوب کنار دوستان و مربی ، آدم دلش می خواهد بنشیند و فنجان کوچک قهوه تلخ را قطره قطره بنوشد و از همصحبتی لذت ببرد . این تلخی در کنار دوستان مزه دارد. یاخجی موصاحیبنن زهرده نوش جان دی / کنار دوست خوب زهر نیز نوش جان آدمی است.
آن روز با دوستان از هر دری سخن گفتیم. قدرت و سیاست و اقتصاد و زور و سبز و خون و خنده و گریه . بحث و گپ و گفتگوی ما سر از ضرب المثلی درآورد که خانم مربی تعریف کرد :
Wenn es dem Esel zu wohl wird , dann geht er aus Eis.
یعنی حال خر که خوب شد روی یخ راه می رود.
ائششکین کئفی سازالسا یان یوورییه میزراق آتار.
در مورد این مثل چنین توضیح داد، کسی که دارا نیست و یک دفعه مالی به دستش رسید، یا در بازی قمار می بازد و یا دنبال کارهای خلاف می رود. یا کسی که قدرتی ندارد وخواب آن قدرت را هم ندیده ، یک دفعه سر از کاخ و قصر و قدرتی دربیاورد آن وقت خود را خدا و مالک می داند. یا اینکه پیراهن مرد که دو تا شد دنبال زن دیگر می رود. کیشینین کؤینکینین یاخاسی آغارسا، ائوده دایانماز / یقه پیراهن مرد که سفید شد خانه را رها می کند.
صحبت و بحث مان تبدیل به مسابقه ای مثل مشاعره شد. هر کدام ضرب المثلی شبیه به ضرب المثل مربی تعریف کردیم. حیف که دیر به فکر افتادم که ضرب المثل های لهستانی و روسی و مراکشی را یادداشت کنم و اینجا بنویسم. از قدیم گفته اند مسلمانین سونکو عاغلی منیم اولسون / عقل و فکر آخر مسلمان مال من باشد.
آخر سر هم خانم مربی با این ضرب المثل ختم جلسه دوستانه مان را اعلام کرد.
Lachen ist die beste Medizin.
خنده بهترین داروست. یا خنده بر هر درد بی درمان دواست.
مادربزرگهایمان می گفتند گریه جگر را جلا می دهد. اما مرحوم دبیر تاریخ مان می گفت :« گریه چشم را کور می کند . چهره را زشت و ماتم زده نشان می دهد. در این گریه چه دیده اید ؟» روحش شاد رفت و ندید که ماتم ، اشک را بر چشمان جاری می سازد. مصیبت ، موجب می شود از چشمان آدمی خون به جای اشک جاری شود.
*
آن روز با دوستان از هر دری سخن گفتیم. قدرت و سیاست و اقتصاد و زور و سبز و خون و خنده و گریه . بحث و گپ و گفتگوی ما سر از ضرب المثلی درآورد که خانم مربی تعریف کرد :
Wenn es dem Esel zu wohl wird , dann geht er aus Eis.
یعنی حال خر که خوب شد روی یخ راه می رود.
ائششکین کئفی سازالسا یان یوورییه میزراق آتار.
در مورد این مثل چنین توضیح داد، کسی که دارا نیست و یک دفعه مالی به دستش رسید، یا در بازی قمار می بازد و یا دنبال کارهای خلاف می رود. یا کسی که قدرتی ندارد وخواب آن قدرت را هم ندیده ، یک دفعه سر از کاخ و قصر و قدرتی دربیاورد آن وقت خود را خدا و مالک می داند. یا اینکه پیراهن مرد که دو تا شد دنبال زن دیگر می رود. کیشینین کؤینکینین یاخاسی آغارسا، ائوده دایانماز / یقه پیراهن مرد که سفید شد خانه را رها می کند.
صحبت و بحث مان تبدیل به مسابقه ای مثل مشاعره شد. هر کدام ضرب المثلی شبیه به ضرب المثل مربی تعریف کردیم. حیف که دیر به فکر افتادم که ضرب المثل های لهستانی و روسی و مراکشی را یادداشت کنم و اینجا بنویسم. از قدیم گفته اند مسلمانین سونکو عاغلی منیم اولسون / عقل و فکر آخر مسلمان مال من باشد.
آخر سر هم خانم مربی با این ضرب المثل ختم جلسه دوستانه مان را اعلام کرد.
Lachen ist die beste Medizin.
خنده بهترین داروست. یا خنده بر هر درد بی درمان دواست.
مادربزرگهایمان می گفتند گریه جگر را جلا می دهد. اما مرحوم دبیر تاریخ مان می گفت :« گریه چشم را کور می کند . چهره را زشت و ماتم زده نشان می دهد. در این گریه چه دیده اید ؟» روحش شاد رفت و ندید که ماتم ، اشک را بر چشمان جاری می سازد. مصیبت ، موجب می شود از چشمان آدمی خون به جای اشک جاری شود.
*
No comments:
Post a Comment