2023-07-27

اوّلین تاسوعا بدون مادرم

اوّلین تاسوعا بدون مادر

مادرم هنوز یک سال از رفتن ات نگذشته است. بی تو زندگی مزۀ دیگری دارد. بی تو یتیم، به تمام معنی شده ام. یادش به خیر روزهائی که دلم تنگ می شد و به تو زنگ می زدم. می گفتم و می غرّیدم و می نالیدم. تو با حوصله و دقّت در حالی که چشم بر چشمانم می دوختی گوش می کردی و می گفتی:« کمی آرام باش و لعنت خدا بر شیطان بگو.» سپس حرف می زدی دلداری می دادی و آرامم می کردی. امروز و دیروز و پریروز، بی تو، بدون صدای آرامِ تو، خیلی سخت گذشت.  این سه روز متوالی بی تو، روز سختی بود. هوا ابری است و باران بی وقفه می بارد و منِ غمگین با تصویرِ لبخند بر لبت، حرف می زنم. تصویرت ، همچون خودت، زیبا و صبور و با حوصله است. بدون اینکه حتّی پلک هم بزند، چشم بر چشم من دوخته و گوش به فریادم سپرده.
مادرم، عشقم، جان و دلم، در این روزهای مقدّس، جای تو عجیب خالیست.

No comments: