با خودم قرار گذاشته بودم که من نیز مثل دیگر وبلاک نویسان در وصف وطن بنویسم . اما مدتهاست تا سخنی و تصویری از وطن می بینم ، کلمه سنگین غربت در ذهنم نقش می بندد و تلخیهای سالهای اول غربت نشینی ، اوقات شیرینم را تلخ می کند . در وصف وطن عاجزم . در وصف آنجا که برایم سرشار از خاطرات خوش و ناخوش زندگیست، آنجا که دل کندنم بسیار سخت بود ، ناتوانم . زیتون جان من نیزهمراه شاعرمی گویم « ما به اینجا نه پی حشمت و جاه آمده ایم / از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم » .
روزگاری می گفتم این غربتستان مثل خانه خاله جان است چند روزی میمانی و از تو پذیرائی می شود . می خوری و می گردی و استراحت می کنی ، اما وقتی به خانه می رسی همان یخچال خالی و خانه غبارگرفته ات برایت چقدر شیرین و لذت بخش است . پاهایت را دراز می کنی و چائی داغ و نان و پنیرت را می خوری و ته دلت می گوئی خانه خودم . مدتی خودم را رنج دادم اما به قول مادربزرگم بشرین دریسی قالین دیر باشینا گلنی چکر ( پوست بنی آدم کلفت است و آنچه بر سرش می آید تحمل می کند . ) اکنون آنچه که از وطن برایم مانده ، خاطرات تلخ و شیرین دوره های مختلف زندگیم ، قهر و آشتی هایم با دختر همسایه ، شلوغیها و بازیگوشیهای دوران نوجوانی و جوانی و دوران بسیار تلخی که هر از گاهی همچون پرده سینما جلوی چشمانم رژه می روند و دو شهر مورد علاقه ام ماکو و تبریز هستند . زمانی که صدای مادر پیرم را از پشت تلفن می شنوم که با شنیدن صدایم با قاه قاه خنده هایش دلخوشم می کند و صدای پدرکهنسالم که با این سن و سالم برایم نازلاما می خواند ، خود را داخل اتاق و کنار آنها می بینم .
روزگاری می گفتم این غربتستان مثل خانه خاله جان است چند روزی میمانی و از تو پذیرائی می شود . می خوری و می گردی و استراحت می کنی ، اما وقتی به خانه می رسی همان یخچال خالی و خانه غبارگرفته ات برایت چقدر شیرین و لذت بخش است . پاهایت را دراز می کنی و چائی داغ و نان و پنیرت را می خوری و ته دلت می گوئی خانه خودم . مدتی خودم را رنج دادم اما به قول مادربزرگم بشرین دریسی قالین دیر باشینا گلنی چکر ( پوست بنی آدم کلفت است و آنچه بر سرش می آید تحمل می کند . ) اکنون آنچه که از وطن برایم مانده ، خاطرات تلخ و شیرین دوره های مختلف زندگیم ، قهر و آشتی هایم با دختر همسایه ، شلوغیها و بازیگوشیهای دوران نوجوانی و جوانی و دوران بسیار تلخی که هر از گاهی همچون پرده سینما جلوی چشمانم رژه می روند و دو شهر مورد علاقه ام ماکو و تبریز هستند . زمانی که صدای مادر پیرم را از پشت تلفن می شنوم که با شنیدن صدایم با قاه قاه خنده هایش دلخوشم می کند و صدای پدرکهنسالم که با این سن و سالم برایم نازلاما می خواند ، خود را داخل اتاق و کنار آنها می بینم .
گرمی دستهای پدرم را روی موهایم احساس می کنم . بوی غذاهای مطبوع مادرم را می شنوم و صدایش را که می گوید : از این هم بخور برای تو پخته ام ، این چند روزی که پیش ما هستی لازم نیست رژیم بگیری ، چند روزه که اضافه وزن پیدا نمی کنی . من اینجا گوئی از غربت هزار ساله رهائی یافته ام . دیگر هنگام حرف زدن با پدر و مادر مضطرب نیستم . دیگر چشمهائی در تعقیبم نیستند . دیگر برای حرف زدن با آنها و خندیدن و همصدا با پدر آواز خواندن از کسی نمی ترسم . من آزاد و سبکبالم ، به آزادی پروانه ای که از همنشینی با گلها لذت می برد و ارزش عمر کوتاهش را می داند . اگرچه آخشام گؤنو تئز باتار ( خورشید عصر زود غروب می کند ) اما همین گرمای مختصرش نیز لذت بخش است .
با همه اینها باز گاهی دل من تنگ می شود و به یاد وطن می خوانم
*
عزیزیم کفن یاخجی / عزیزم کفن زیباست
کؤینه یی کتان یاخجی / پیراهن کتان زیباست
هر یئری دولان قاییت / همه جا را بگرد و بازگرد
گؤر گئنه وطن یاخجی / ببین باز وطن زیباست
*
عزیزیم گؤزل آغلار / عزیزم خوب می گرید
گؤزلریم گؤزل آغلار / چشمانم خوب می گرید
غربتده جان وئره نه / برای آنکه در غربت جان بدهد
آناسی گؤزل آغلار / مادرش خوب می گرید
*
جئیران چمنی نئینه ر / آهو چمن را برای چه می خواهد
بلبل وطنی نئینه ر/ بلبل وطن را برای چه می خواهد
غربت ائلده جان وئرن / کسی که در غربت جان می سپارد
دوم آغ کفنی نئینه ر / کفن سفید سفید را برای چه می خواهد
*
عزیزیم یامان آغلار / عزیزم سخت می گرید
گؤزلریم یامان آغلار / چشمانم سخت می گرید
غربتده جان وئره نه / برای کسی که در غربت جان می دهد
ائل اوبا یانار آغلار / ایل و طایفه می سوزد و می گرید
*
بیلمیرم هارالیام / نمی دانم اهل کجایم
بیر قوشام یارالییام / پرنده ای زخمی هستم
دیندیرمه قان آغلارام / به صحبتم نگیر خون می گریم
وطن دن آرالییام / از وطنم دورم
*
با همه اینها باز گاهی دل من تنگ می شود و به یاد وطن می خوانم
*
عزیزیم کفن یاخجی / عزیزم کفن زیباست
کؤینه یی کتان یاخجی / پیراهن کتان زیباست
هر یئری دولان قاییت / همه جا را بگرد و بازگرد
گؤر گئنه وطن یاخجی / ببین باز وطن زیباست
*
عزیزیم گؤزل آغلار / عزیزم خوب می گرید
گؤزلریم گؤزل آغلار / چشمانم خوب می گرید
غربتده جان وئره نه / برای آنکه در غربت جان بدهد
آناسی گؤزل آغلار / مادرش خوب می گرید
*
جئیران چمنی نئینه ر / آهو چمن را برای چه می خواهد
بلبل وطنی نئینه ر/ بلبل وطن را برای چه می خواهد
غربت ائلده جان وئرن / کسی که در غربت جان می سپارد
دوم آغ کفنی نئینه ر / کفن سفید سفید را برای چه می خواهد
*
عزیزیم یامان آغلار / عزیزم سخت می گرید
گؤزلریم یامان آغلار / چشمانم سخت می گرید
غربتده جان وئره نه / برای کسی که در غربت جان می دهد
ائل اوبا یانار آغلار / ایل و طایفه می سوزد و می گرید
*
بیلمیرم هارالیام / نمی دانم اهل کجایم
بیر قوشام یارالییام / پرنده ای زخمی هستم
دیندیرمه قان آغلارام / به صحبتم نگیر خون می گریم
وطن دن آرالییام / از وطنم دورم
*
No comments:
Post a Comment