به بهانه روز معلم و یاد ابوالحسن خانعلی
امروزمصادف با روز معلم، در حقیقت روز من و هاله
و حکیمه است. گویا سپاهی (دانش و بهداشت و ترویج و آبادانی) از سال 1342 شروع به
کار کرد. پسران می توانستند بعد از اخذ دیپلم، به جای خدمت سربازی یکی از این سه سپاه
را انتخاب کنند و بعد از چهار ماه دوره نظامی و سپس خدمت در روستاها، ( روی هم
رفته دو سال ) پایان خدمت بگیرند. خدمت در سپاه قبلا برای دختران اختیاری بود و سپس
گفتند هر دختری که می خواهد در اداره ای استخدام شود، باید اول دورۀ سپاه را
بگذراند. پدر گفت:« اگر از کنکور دانشگاه پذیرفته نشوید، اجازه رفتن به سپاه را به
شما نخواهم داد. زیرا که ارتش دنیای مردان است. دختران تحمّل شنیدن فحش های جناب
سروان را ندارند و من نیز اجازه نمی دهم به خاطر خطائی کوچک یا بزرگ، احدی به
دخترانم چکیل اویانا بگوید. این چنین
بود که ترس در دل من و هاله و حکیمه و مهری و... افتاد. نکند خانه نشین شویم؟ مادرانمان
که متوجه دلواپسی می شدند، فتند که بهتر است سعی کنید معلم شوید. معلمی مخصوصا
برای دخترها شغل بسیار آبرومند و با ارزشی است. کسی اعتراضی نمی کند. به همین سبب
راهی دانشسرا شدیم و بعد از دو سال درس، مستقیم استخدام و معلم شدیم. خوشحالم از
این که شغل معلمی را انتخاب کردم و بازنشستۀ آموزش و پرورش هستم.
*
بیژن صف سری میگوید: نسل امروز ۱۲ اردیبهشت هر سال را که از قضای روز گار
سالروز شهادت روحانی فرهیخته ای چون مرتضی مطهری است , روز معلم میداند اما شاید
کمتر کسی از نسل پس از انقلاب بداند که مبنای نامگذاری این روز ( روز معلم ), قتل
معلم ابوالحسن خانعلی دبیر دبیرستان جامی تهران در۱۲ اردیبهشت سال ۱۳۴۰ است که در تجمع اعتراض آمیز معلمان به میزان
حقوق دریافتی خود درمیدان بهارستان توسط رئیس کلانتری بهارستان به ضرب گلوله گشته
شد تا حادثه ای بیاد ماندنی در تاریخ این کهنه دیار ثبت گردد . حال امروز چگونه
باید التیامی بر زخم کهنه ی دل پیام آوران آگاهی بود با کدام واژه کدام سرود؟