2025-05-22

زبانِ سرخ، سرِسبز می دهد برباد

سید اشرف الدین حسینی گیلانی ( نسیم شمال)

باشا دئدیلر کئفین نئجه دی؟ دئدی بو دیلیم – دیلیم اولموش دیلیم قویسا یاخجی دی
دست مزن، چشم ببستم دو دست
راه مرو، چشم دو پایم شکست
حرف نزن، قطع نمودم سخن
نطق مکن، چشم ببستم دهن
هیچ نفهم، این سخن عنوان مکن
خواهش نافهمی انسان مکن
لال شوم، کور شوم، کرشوم
لیک محال است که من خر شوم

سید اشرف الدین حسینی گیلانی، می گویند در سال 1249 هجری شمسی در قزوین به دنیا آمد. پس از درگذشت پدرش و غصب ارث پدری اش با فقر در کنار مادر زندگی کرد. بعدها به رشت مهاجرت و در آنجا هفته نامه ی « نسیم شمال» را منتشر کرد. می گویند عشق نافرجام سبب مجرد ماندنش شد. با انحلال و بمباران مجلس توسط محمدعلی شاه، نسیم شمال نیز تعطیل شد و اشرف الدین با لباس مبدل از رشت گریخت. پس از چندی به رشت بازگشت و دوباره هفته نامه اش را منتشر کرد. چندی بعد دوباره با بهانه انحلال مجلس دوم توسط روسها، نسیم شمال تعطیل و چاپخانه اش ویران شد.
او با قلم خویش دولتها را به تنگ آورد. برای ساکت کردنش اسم دیوانگی بر وی نهادند و راهی تیمارستان اش کردند و طولی نکشید که در تیمارستان به سادگی آب خوردن، سر به زیر شد. بدون این که کسی بفهمد، به گورستان برده و دفن اش کردند. اشعارش ساده است و بر دل می نشیند
*
نمونه ای از اشعارش
غُلغُلی انداختی در شهر تهران ای قلم
خوش حمایت می کنی از شرع قرآن ای قلم
گشت از برق تو ظاهر نور ایمان ای قلم
مشکلات خلق گردد از تو آسان ای قلم
نیستی آزاد در ایرانِ ویران ای قلم
*
ای غَرقه در هزار غم و ابتلا وطن
ای در دهانِ گرگِ اجل مبتلا وطن
ای یوسف عزیز دیار بلا وطن
قربانیان تو همه گلگون قبا وطن
بی کس وطن، غریب وطن‌، بینوا وطن
*
ما زارعین مظلوم هر روز در بلاییم
گاهی به چنگ ارباب، گه دست کدخداییم
آخر ترحّمیکن، ما بنده ی خداییم
بر مفلسان مضطر بزن بلا نبینی
شلاق را به لنگر بزن بلا نبینی
   

No comments: