2025-05-13

مرد نمی گرید

دئییرلر کیشی آغلاماز

می گوید:« زنگ زدم خبرت کنم که زیارت می روم. حرفی،سفارشی؟»
می گویم:« سلام مرا به امام حسین و عباس دلاور برسان و بگو که همیشه به یادتان هستم.»
می گوید:« این که نشد باید بیایی و به چشم خودت عظمت را ببینی.»
می گویم:« با تماشای مصالح ساختمانی و لامپ و درب طلائی، نمی توان عظمت را درک کرد. عظمت در استقامت و پایداری است که از همین دوردست نیز عیان است. این همه راه میروی که خودی نشان دهی و اطرافیان کربلائی و مشهدی
خطابت کنند.داری خودنمائی می کنی مسلمان!»
می گوید:« آنچه که گفتی تا حدودی درست. اما من برای خودنمائی نمی روم. برای گریستن می روم.:
میگویم:« آنها احتیاجی به گریه هایت ندارند.»
می گوید:« می دانم. من به حال رشادت آنها نمی گریم. می روم تا به حال خود چنان گریه کنم که سیل جاری شود از باران اشکهایم. می روم زیر سایه شان، زیر قبایشان بگریم تا مردم دردم را نفهمند و خیال کنند به حال ایشان می گریم. لا بگوید این اشکها تو را راهی بهشت می کند. می گریم به بدبختی ام.»
می گویم:« بنشین در خانه و یک شکم سیر گریه کن و دلش خالی شود.»
می گوید:« آخر هرکه اشکم را می بیند نصیحتم می کند که مرد نمی گرید. قوی باش. اما من دیگر قوی نیستم. از پا افتاده ام. این بدبختی دارد ذره ذره وجودم را می خورد. احتیاج به های های گریه دارم.  کسی نباید صدایم را بشنود. آنجا سرو صدا زیاد است و کسی متوجه نمی شود. می دانی وقتی خسته و کوفته، با چشمان باد کرده و قرمز وارد اتاقم در هتل می شوم. میگویم خانه ات آباد یا حسین. آبادم کردی.»
یاد حرف مادربزرگم افتادم که می گفت زنان قوی هستند و با هر بدبختی و فلاکت کنار می آیند و تحمل میکنند و هنگام گله از سرنوشت، اطرافیان دلداری و نصیحتش می کنند. اما امان از مرد بدبخت. نه می تواند درد دل کند و نه اشکی بریزد. چرا که مرد نمی گیرد.   
*
آغلارام اؤزگونومه
گوله رم اؤز گونومه
فلک دوشسه الیمه
سالارام اؤز گونومه
*
آغلارام گؤرن اولسا
گؤز یاشیم سیلن اولسا
دردلشمک ایسته رم
دردیمی بیلن اولسا 
*   

No comments: