خانیم دیله ندی، آقا به یندی
در ولایت ترکیه به این مدل می گویند :« حانیم
دیله ندی ، آقا به یندی . / یعنی خانم گدائی کرد و آقا پسندید.» حکایت این
نامگذاری چنین است که گویا روزی خاتونی حوصله اش سر می رود و می خواهد یک چیزی
ببافد. از آنجا که کاموا برای قلاب بافی ندارد سراغ در و همسایه می رود و از آنها
کاموای پس مانده می خواهد . از هر خاتونی مقداری می گیرد و از قضا هنگام کوفتن در
خانه ای آقائی در را باز می کند و خاتون را می پسندد و سرانجام با او ازدواج می
کند. خاتون با کامواهای رنگارنگی و ناقصی که از همسایه ها می گیرد ، روتختی و
روبالشی می بافد و به عنوان جهیزیه به خانه
آقای همسر که از خانه داری او خوشش آمده می برد. بعضی از خاتون های ولایت
ترکیه تا این مدل را می بینند می پرسند :« برای چه کسی از مدل خانیم دیله ندی ،
جهیزیه می بافی ؟ »
می گویم :« جان دلم برای هیچ کسی . کامواهای
اضافی روی دستم مانده و می خواهم رو لحافی ببافم . هم هنگام تماشای تلویزیون حوصله
ام سر نرود و هم این نخ های اضافی رنگارنگ تمام شود و داخل کمد جا باز شود.»
یادش به خیر ، محصل که بودیم ، از این مدل رو
بالشی و جامدادی و کیف و شال گردن و .. می بافتیم. اما رنگها به این شکل شلوغ و آش
شعله قلمکار نبود. بلکه بیشتر از دو رنگ سفید و قرمز استفاده می کردیم. دوستمان
حکیمه از رنگهای سفید ، زرد ، نارنجی ، قرمز ، زرشکی و سیاه استفاده کرده و به
ترتیب بافته بود. زیبا دیده می شد. ماه رمضان که مصادف با روزهای گرم و طولانی
تابستان می شد ، ما دختر مدرسه ای های هم محله به مسجد رفته و بعد از نماز جماعت ،
نخ و قلاب را درآورده و با هم صحبت کنان می بافتیم. مرحوم فاطمه سلطان خانم ،
سرایدار مسجد که طفلکی یک کمی هم بدخلق و عصبانی بود ، کاری به کارمان نداشت. به
مادرانمان اطمینان می داد که اگر شلوغی کنیم پدرمان را درمی آورد. خوش بود به این
که دخترهای محله اش جلوی چشمش هستند و می داند چه می کنند.
*
مردم ولایت ترکیه در گفتگو و نوشتارشان « خ »
ندارند و « ح » تلفظ می کنند.
مثل : خرم = حوررم
خطا = حاطا
خاتون = حاتون
خدیجه = حاتیجه
1 comment:
cheghadrtarhesho dost daram!
Post a Comment